گنجور

 
خواجوی کرمانی

معلوم نگردد سخن عشق بتقریر

کایات مودت نبود قابل تفسیر

مرغان چمن را بسحر همنفسی نیست

در فصل بهاران بجز از ناله شبگیر

زینگونه چو از درد بمردیم چه درمان

زیندست چو از پای فتادیم چه تدبیر

کوته نکنم دست دل از زلف جوانان

گر زانک بزنجیر مقید کندم پیر

احوال پریشانی من موی بموبین

کان سنبل شوریده کند پیش تو تقریر

چون شرح دهم غصّه ی دوری که نگنجد

اسرار غم هجر تو در طی طوامیر

از چشم قلم خون بچکد بر رخ دفتر

هر دم که کنم نسخه ی سودای تو تحریر

در سنگ اثر می کند آه دل مظلوم

لیکن نکند در دل سنگین تو تأثیر

از پرده ی تدبیر برون آی چو خواجو

تا خود چه برآید ز پس پرده ی تقدیر

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
ابوالعلاء شوشتری

تیری و کمانی و یکی نقش نشانه

بنگار و بپیوند به سوفار یکی تیر

نام بت من بازشناسی به تمامی

آن بت که به خوبیش چون او نیست به کشمیر

قطران تبریزی

برخیز و بمیخانه خرام ای بت کشمیر

می خور که بمی گردد اندوه جوان پیر

آن ناقد هر گوهر و آن کاشف هر راز

کز رطل همی خندد چون برق بشبگیر

گر بوی بسنگ آرد سنبل دمد از سنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سیدای نسفی

عمریست تو را بر سرسید گذری نیست افتاده بزنجیر

با یاد تو از زندگی او اثری نیست چون کودک تصویر

آهوی تو را سوی ایران نظری نیست از ماست چه تقصیر

از حال پریشان کمالت خبری نیست هیهات چه تدبیر

نورعلیشاه

هر نقش که بر لوح قضا خامه تقدیر

درزایچه طالع هر کس زده تحریر

یکنقطه ازآن حال شود گرچه باصلاح

تجدید کند دایره ها موجد تدویر

روز ازلم قرعه چو در جرعه کشی رفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه