کسی که با سگ کوی تو آشنا نبود
به او مصاحبت عاشقان روا نبود
به میکده به گدایی هر آنکه چهره نسود
اگر چه خود جم عهد است پادشا نبود
مکن خلاف محبت که در طریقت عشق
به کیش اهل محبت جز این خطا نبود
حکایت از تو و بدعهدیات نخواهم کرد
که حسن را به جز این کار اقتضا نبود
اگر تو دام نهی یا کمند برچینی
که هیچ صید ز قیدت به تارها نبود
به غیر نرگس مستت به پارس فتنه نماند
به غیر آن قد و بالا دگر بلا نبود
از غیر گرچه محبت بود که عین جفاست
ز دوست گرچه ستم میرسد جفا نبود
به کوی میکده جویند میکشان اکسیر
ز شیخ شهر کسی چشم بر عطا نبود
گدای تو بود آشفته یا علی دریاب
فکندنش به در این و آن روا نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع عشق و محبت میپردازد و بیان میکند که کسی که با عشق واقعی آشنا نیست، نمیتواند در جمع عاشقان حضور داشته باشد. او به میکده و گداها اشاره میکند و میگوید حتی اگر کسی در ظاهر مقام بالایی داشته باشد، باز هم در عشق ارزش کمتری دارد. نویسنده از مخاطب میخواهد که در عشق خطا نکند و نشان میدهد که عشق و محبت واقعی همیشه با وفاداری همراه است. همچنین، او از بدعهدی و نقصهای معشوق سخن نمیگوید و بر این باور است که زیبایی و جاذبههای معشوق فقط یک بار در زندگی پیدا میشود. در انتها، شاعر به حالت نیاز و آشفتهحالی خود اشاره میکند و از معشوق درخواست کمک میکند، زیرا این حال در برابر محبت واقعی نادرست است.
هوش مصنوعی: کسی که با سگهای محلهات آشنا نیست، نمیتواند با عاشقان تو مراودت داشته باشد.
هوش مصنوعی: در میخانه، هر کس که چهرهاش آسیب دیده و زخم شده است، خواه او از بزرگان و پادشاهان باشد، باز هم در مقام گدایی و نیازمند است و به موقعیتش نمینازد.
هوش مصنوعی: اگر در محبت خطا کنی، بدان که در راه عشق و با پیروان محبت، چنین اشتباهی غیر از این نیست.
هوش مصنوعی: نمیخواهم دربارهی بیوفاییات صحبت کنم، زیرا حسن و نیکی جز این رفتار از تو انتظار نمیرفت.
هوش مصنوعی: اگر تو دام بگذاری یا کمند را بگشایی، هیچ صیدی نمیتواند از دستت بگریزد و از تله تو فرار کند.
هوش مصنوعی: جز زیبایی و جذابیت تو، هیچ چیز دیگری در دنیا وجود ندارد که مرا به چالش بکشد. هیچ زیبایی یا عظمت دیگری نمیتواند درد و رنجی که از دوری تو میکشم را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که اگرچه محبت از سوی دیگران میتواند به نوعی ظلم و ستم به شمار آید، اما اگر محبت و محبت از طرف دوست باشد، حتی اگر آسیب هم به ما بزند، آن را نمیتوان به عنوان ظلم به حساب آورد. در واقع، در دوستی و محبت واقعی، هر گونه سختی یا ناملایمتی به چشم نمیآید و دردسرها نادیده گرفته میشوند.
هوش مصنوعی: در محله میکده، مردم به دنبال شراب هستند و کسی در شهر به بخشش و عطای شیخ چشم ندارد.
هوش مصنوعی: فردی که به تو وابسته است و در شرایط نامساعدی قرار دارد، یا علی به کمک او بشتابت؛ این کار منطقی نیست که او را به حال خود بگذاری و بیتوجه باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود
نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود
سپید سیم زده بود و در و مرجان بود
ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود
یکی نماند کنون زآن همه، بسود و بریخت
[...]
به وقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود
مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود
ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود
نوای عیش ز یاران همنفس باشد
چو همنفس نبود عیش را نوا نبود
ز هر ذخیره که اندر جهان کسی سازد
[...]
تویی که همّت تو از کرم جدا نبود
چنانکه چشمۀ خورشید بی ضیا نبود
گمان مبر که بود رای پیرپا برجای
اگر زکلک تو در دست وی عصا نبود
چو مطرح افتد دست شریعت اندر پای
[...]
ز راه بیخردی گفت بوالفضولی دی
مرا چو دید که جز میل انزوا نبود
چه گفت گفت که چون روزگار میگذرد
ترا که وجه معاشی ز هیچ جا نبود
جواب دادم و گفتم که این مپرس از من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.