|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها از شاعر نشان میدهد که فردی بیخبر از حقیقت به او گفته که چون او تنها زندگی میکند، چرا نان و معیشتش تأمین نیست. شاعر پاسخ میدهد که به این موضوع نپردازد و به خداوند از او سؤال کند، زیرا او در خدمت مخلوق نان دارد، اما شاعر که در خدمت خالق است چرا نباید روزی داشته باشد. در واقع، شاعر به تفاوت در نوع خدمت و تأمین معیشت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: یکی از دانایان بیخودانه به من گفت، وقتی مرا دید که جز تمایل به تنهایی چیزی در سر ندارم.
هوش مصنوعی: گفت که چون زمان میگذرد و تو هیچ منبع درآمدی نداری، پس چطور میتوانی زندگی را بگذرانى؟
هوش مصنوعی: پاسخ دادم و گفتم که این سوال را از من نپرس، بلکه از او بپرس، چون او بندگی خدا را نداشت.
هوش مصنوعی: تو که برای خلق خدا خدمت میکنی، من هم برای خدمت به خالق خود نیاز به نان دارم. پس چرا نباشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود
نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود
سپید سیم زده بود و در و مرجان بود
ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود
یکی نماند کنون زآن همه، بسود و بریخت
[...]
به وقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود
مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود
ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود
نوای عیش ز یاران همنفس باشد
چو همنفس نبود عیش را نوا نبود
ز هر ذخیره که اندر جهان کسی سازد
[...]
تویی که همّت تو از کرم جدا نبود
چنانکه چشمۀ خورشید بی ضیا نبود
گمان مبر که بود رای پیرپا برجای
اگر زکلک تو در دست وی عصا نبود
چو مطرح افتد دست شریعت اندر پای
[...]
بنور چشم پیمبر که نور ایمان بود
عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود
نبود هیچ بعذر احتیاجش از پی آن
که شمع جمع طهارت ازو فروزان بود
از آن بوصلت او زهره شد بدلالی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.