عشق تا در خم زلف تو گرفتارم کرد
فارغ از وسوسه سبحه و زنارم کرد
من که بار دو جهان بود بدوشم زگناه
ساقی از جرعه عشق تو سبکبارم کرد
من که بیگانه زهفتاد و دو ملت بودم
میفروش از قدحی محرم اسرارم کرد
به چه از حیله اخوان دو سه روز افتادم
یوسف آسا سبب گرمی بازارم کرد
وه که در مصر کله گوشه مرا سوده بماه
گرچه در چاه زتلبیس نگونسارم کرد
باد بوئی سحر از چین خم زلف داشت
فارغ از غافله تبت و تاتارم کرد
نقش حق ماند زمن تا به ابد چون حلاج
خضم خود بین زجفا گر بسر دارم کرد
صد نوا بود بهر بند زعشقم چون نی
کامد از در بتی و صورت دیوارم کرد
شمع میسوخت زغم شب همه شب تا دم صبح
دوش چون یک نفسی گوش بگفتارم کرد
دوش از پیر خرد راه حقیقت جستم
ره نمائی بدر خانه خمارم کرد
رفتم و داد می و مست و خرابم افکند
چون دم صبح دمی بر زد و هشیارم کرد
یاردل کرد چو بی پرده تجلی از طوس
شوق غربت زوطن لابد بیزارم کرد
طور طوس است بلی جلوه گه نور علی
گو بموسی که بحق وعده دیدارم کرد
شد مس قلب من آشفته سراپا اکسیر
تا به خاک در کریاس شه احضارم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق گوینده و تأثیر آن بر زندگیاش میپردازد. گوینده از احوالات خود سخن میگوید که چگونه عشق معشوقش او را از غم و گناه رهایی بخشیده و سبکبار کرده است. او از بیگانگی و دوری از ملت های مختلف حرف میزند و اینکه عشق او را به یک معنا همبسته و آشنا کرده است. احساساتی چون شوق، درد و شگفتی در شعر به تصویر کشیده شده و به تأثیرات دگرگونکننده عشق بر وجود انسان اشاره میشود. در نهایت، گوینده به مراحل مختلفی که در جستجوی حقیقت و محبت از سر گذرانده، اشاره میکند و بر عشق به عنوان نیرویی شگفت انگیز و دگرگونکننده تأکید میکند.
هوش مصنوعی: عشق مرا در لابهلای موهای تو اسیر کرد و از نگرانیها و وسوسههای دنیا آزاد ساخت.
هوش مصنوعی: من که بار سنگین دنیا و گناهان را به دوش داشتم، اما با یک جرعه عشق تو سبکبار شدم.
هوش مصنوعی: من که از هفتاد و دو ملت فاصله داشتم و بیگانه بودم، اکنون با نوشیدن از یک جام خاص، به گونهای در دل جمعی از رازها و اسرار آشنا شدم.
هوش مصنوعی: به چه دلیل به یکی دو روز فریب دوستان افتادم که مانند یوسف (علیهالسلام) باعث گرمی بازار من شد؟
هوش مصنوعی: واقعا در مصر، گوشهای از زندگیام را به تلخی سپری میکنم. با اینکه در عمق چاه افتادهام و به آرامش دست نیافتهام، اما هنوز از سختیها رنج میبرم.
هوش مصنوعی: باد سحری بویی از چین خمی موها داشت و من را از کاروان تبت و تاتار بیخبر کرد.
هوش مصنوعی: حقیقت وجود من تا ابد باقی خواهد ماند. مانند حلاج که شجاعانه خود را زیر فشار و آزار دیگران تحمل کرد، من نیز اگر بر سر خود بگذارم، با همین آزارها مواجه میشوم.
هوش مصنوعی: صدای عشق من مانند نی است که به خاطر معشوقم به بند کشیده شده است و از درگاه محبوب، تنها به خاطر او، دیوارها را میشکافد و به زندگیام رنگ میبخشد.
هوش مصنوعی: شمع بخاطر غم شب، تمام شب تا دم صبح میسوخت. دیروز شب، هنگامی که به یک نفس نزدیک شدم، به گفتارم گوش داد.
هوش مصنوعی: دیروز از پیر دانا درباره راه حقیقت سوال کردم، او مرا راهنمایی کرد و به سمت منزل نوشیدنی برد.
هوش مصنوعی: من به جایی رفتم و در حال نوشیدن شراب، مست و نابود شدم. اما ناگهان، مانند صبحی که به یکباره شروع میشود، به هوش آمدم.
هوش مصنوعی: دوست به هنگام آشکار شدن زیبایی از طوس، دل مرا در وتصویر شوق غربت به وطن به شدت ناراحت کرد.
هوش مصنوعی: جایگاه نور در طوس، همان جا است که باید به موسی گفت که به حق وعده دیدار داده شده است.
هوش مصنوعی: دل من به شدت نگران و بیقرار شده است؛ چون به خاطر شور و شوقی که دارم، به عشق و زیبایی مخصوصی جذب شدهام. تا اینکه همچون گردنکش در بارگاه بزرگترین شاه سرزمین، مرا به حضور خود فراخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوست معتکف خانهٔ خمارم کرد
عشقت از صومعه و مدرسه بیزارم کرد
خاطرم را ز حدیث دو جهان باز آورد
لب لعل تو به یک عشوه، که در کارم کرد
شورها در سر و با خلق نمییارم گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.