ساقی از رطل گران دوش سبکبارم کرد
تهی از خویش به یک ساغر سرشارم کرد
کاش از این زودترام وختی استاد مرا
پیشهٔ عشق که وارسته ز هر کارم کرد
عجب از صورت زیبای تو ای معنی حسن
که تماشای تو چون صورت دیوارم کرد
جلوه داد آن که گل روی ترا در نظرم
سیر از سیر گل و گردش گلزارم کرد
بیشتر دارمت از جان خود ایدوست عزیز
گرچه عشقت ببر خلق جهان خوارم کرد
شکرلله شدم آزاد ز هر دام که بود
تا که تقدیر بدام تو گرفتارم کرد
سالها معتکف صومعه بودم آخر
عشقت انگشت نمای سر بازارم کرد
فخرم این بس بدو عالم که خدا همچو صغیر
یکجهت بندهٔ درگاه ده و چارم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.