بُوَد آیا که گلِ نو به چمن باز آید
گرد او بلبل شوریده به آواز آید
راستی پردهٔ عشاق نگه دار آخر
ناخنت مطرب خوش بذله چو بر ساز آید
خوش بُوَد مستی ایام جوانی و بهار
خاصه آن لحظه که با عشق هم انباز آید
نیست تغییر در انجام طلب عاشق را
گر به پاکی به ره عشق از آغاز آید
کی به سرمنزل او راه برد عنقایی
مگسی گر به هوای تو به پرواز آید
گفت بیپرده به مردم غم دل چشمِ ترم
چه کنم مردمکِ دیده چو غمّاز آید
دل اسیر مژهٔ ترک تو شد حالش چیست
صعوه کافتاده سر پنجهٔ شهباز آید
شکرستان شده از آن لب شیرین شیراز
گو چه حاجت شکر از هند و ز اهواز آید
مه به این جلوه نتابیده گهی بر افلاک
سرو در باغ ندیدم که به این ناز آید
شرمسار آنکه برد جان به سلامت از عشق
هر که سر باخت در این رزم سرافراز آید
میل تنپروری و عشق زهی لاف دروغ
شاید این کار گر از عاشق جانباز آید
سرو سرحلقهٔ عشّاق علی بوده و هست
که خطابش همه از انجمن راز آید
پشت آشفته خم از بار گنه شد مددی
تا سبکبار به کویت به تک و تاز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عشق و زیباییهای جوانی و بهار میپردازد. شاعر از گل و بلبل و شور و شوق زندگی صحبت میکند و به عشق و جذابیتش اشاره میکند. او به بررسی مشکلات عاشق بودن میپردازد و بیان میکند که عشق واقعی هیچ وقت تغییر نمیکند. شاعر همچنین از شیرینی لبها و زیباییهای طبیعت، مثل مه و سرو، صحبت میکند. او بر این نکته تأکید دارد که عشق و زیبایی در زندگی همیشه پابرجا هستند و بحثهایی درباره شجاعت و فداکاری در عشق مطرح میشود. در نهایت، شاعر به تجربههای bitter و شیرین عاشقانه و اهمیت عشق در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که گل جدیدی به چمن بیاید و بلبل دیوانه با آوازش به دور آن بگردد؟
هوش مصنوعی: حقیقتاً عشق نیازمند مراقبت است، زیرا زیبایی و ذوق آن مانند نوازندهای است که به سازش جان میبخشد و دلها را شاد میکند.
هوش مصنوعی: خوشحالی و سرخوشی در دوران جوانی و بهار بسیار لذتبخش است، به ویژه در آن لحظه که با عشق شریک میشوید.
هوش مصنوعی: در پی گرفتن عشق واقعی، هیچ تغییری در خواستههای عاشق ایجاد نمیشود؛ حتی اگر از ابتدا با نیتی خالص وارد این مسیر شده باشد.
هوش مصنوعی: اگر یک مگس بخواهد به سرمنزل یک عقاب برود، معنایش این است که برای رسیدن به هدفی بزرگ و والا، راهی ندارد. در اینجا اشاره به چالشها و دشواریهایی است که ممکن است در مسیر رسیدن به آرزوها وجود داشته باشد. اگرچه شاید کسی با شجاعت و اراده پرواز کند، اما ممکن است نتواند به مقصد نهایی خود برسد.
هوش مصنوعی: من به وضوح به مردم میگویم که سوختن در دل من باعث میشود که چشمانم پر اشک شود، اما وقتی که مردمک چشمم به من زل بزند، این احساس را بیشتر نمایان میکند.
هوش مصنوعی: دل انسان گرفتار زیبایی و جذابیت تو شده است. حال آن مانند پرندهای است که به دام افتاده و هیچ راهی برای رهایی از چنگال شکارچی ندارد.
هوش مصنوعی: بخاطر لبهای شیرین شیراز، دیگر نیازی نیست که از هند یا اهواز شکر بیاوریم. شیراز به قدری شیرین و خوشمزه است که خودش کافی است.
هوش مصنوعی: ماه به این زیبایی ندرخشیده است و من هرگز در باغ سرخی ندیدهام که به این ناز و لوندی بیاید.
هوش مصنوعی: آن کسی که در عشق شکست خورده و جانش را از دست داده، باید بداند که در این نبرد عاشقانه به خاطر شکست، هیچ شرم و خجالت ندارد و در واقع سرافراز خواهد بود.
هوش مصنوعی: علاقه به تنپروری و عشق، شاید فقط یک ادعای توخالی باشد و اگر این کار از جانب یک عاشق فداکار انجام شود، معنا و ارزش واقعی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در میان عاشقان، علی مرکز و سرمنزل عشق است و همه کسانی که در این جمع حضور دارند، از او الهام میگیرند و رازها را به او نسبت میدهند.
هوش مصنوعی: از شدت بار گناه، کمرم خم شده است. ای یاری، کمک کن تا بتوانم سبکبار به کوی تو بیایم و با شوق و اشتیاق در آنجا قدم بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است
پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید
نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار
[...]
هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید
وانکه در پای تو افتاد سرافراز آید
هر کبوتر که ز دام سر زلفت بجهد
به سر دانهٔ خال تو سبک باز آید
وقت جان دادن اگر بر رخت افتد نظرم
[...]
بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید
که دلش هر نفس از شوق به پرواز آید
آنک بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت
باز ناید و گر آید ز سر ناز آید
همدمی کو که برو عرضه کنم قصّه شوق
[...]
جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آید
یا شبی با من دلسوخته دمساز آید
که رساند ز من خسته پیامی بر دوست
هم مگر باد صبا محرم این راز آید
گر گذاری کند آن سرو به خاکم روزی
[...]
بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید
با نفس سوختگی سرمه به آواز آید
از غریبی به وطن می روم و می گویم
وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید
ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.