اسیر عشق شدن عقل را قرار نبود
نظر به منظر خوبان به اختیار نبود
قرار داد که من بیقرار او باشم
دریغ و درد که آن عهد برقرار نبود
ندانم اینکه دلم صیدِ نیمبسملِ کیست
به دشتِ حُسن جز آن ترک شهسوار نبود
ز سلسبیل لبت بس که باده گشت سبیل
جز آن دو نرگس بیمار در خمار نبود
به ناز آمد و دامنفشان ز من بگذشت
مگر که خرمن خاکی به ره غبار نبود
هزار گل ز گل از فیض نوبهار دمید
به غیر لاله در این باغ داغدار نبود
چهار طبع مخالف به شمع عرضه نمود
به مشربش به جز از نار سازگار نبود
چه شد که صومعه بربست و میکده بگشود
که این گمان به تو ای دور روزگار نبود
مگو ز گفتنِ حق داده باد سِرّ حلاج
سزای کاشف اسرار غیر دار نبود
اگر نه خلق نبی بود و ذوالفقار علی
به خلق سِرّ خدا هرگز آشکار نبود
اگر نه عفو تو بودی سزای بندگیات
که بود کز عمل خویش شرمسار نبود
نبود کار تو مدح حیدر آشفته
تو را بهر دو جان هیچ افتخار نبود
اگر نه داغ توام بود زیب پیشانی
مرا به کعبه و بتخانه اعتبار نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و اندوه شاعر در مورد عشق و ناکامیهای آن میپردازد. شاعر میگوید که قرار نبود که عقلش به اسارت عشق درآید و او نمیدانسته که دلش شکار کیست. او از زیباییهای عشق و تنهاییاش میگوید و اشاره دارد که هیچ چیز جز محبوب واقعی در دشت زیبایی وجود ندارد. همچنین به گلها و زیباییها اشاره میکند که در غیاب مورد عشقش، بیمعنا هستند.
شاعر از شرایط زمانه و تغییرات آن سخن میگوید و به تضاد میان صومعه و میکده اشاره دارد. در پایان، او به مسأله عفو و رحمت اشاره میکند و میگوید که اگر این عشق و محبت نبود، او نیز در میان مردم بیاعتبار میبود. در واقع، این شعر تجلی احساسات عمیق شاعر در زمینه عشق، ناامیدی و زیباییهای هستی است.
هوش مصنوعی: عشق انسان را به تسخیر در میآورد و عقل او را از فعالیت正常 خود باز میدارد، در حالی که زیبایی معشوق به اختیار او نیست.
هوش مصنوعی: قراری گذاشته بودیم که من همیشه برای او بیتاب و بیقرار باشم، اما افسوس و دریغ که آن عهد و پیمان برقرار نماند.
هوش مصنوعی: نمیدانم دل من شکارگاه چه کسی است، اما در دشت زیباییها فقط آن ترک نازکدل بود که به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: از لب های تو به قدری شراب به دست آمد که جز آن دو چشم بیمار در حال مستی، چیزی دیگر نبود.
هوش مصنوعی: او با ناز و کرشمه از کنار من عبور کرد، گویی که گرد و غباری از خود بر جا نگذاشت، مثل اینکه در راه هیچ نشانهای از خود به جا نمیگذارد.
هوش مصنوعی: هزار گل از برکت بهار تازه شکفت، اما در این باغ غمگین فقط لاله وجود نداشت.
هوش مصنوعی: شمع چهار نوع خاصیت متضاد را به نمایش گذاشت، اما در کنار آن فقط آتش بود که با آن سازگاری داشت.
هوش مصنوعی: چرا صومعه تعطیل شد و میخانه باز شد؟ این به تو، ای روزگار، نمیخورد که چنین اتفاقی بیفتد.
هوش مصنوعی: نمیتوان از گفتن حقیقت ترسید، چرا که سرّ حلاج (شخصی که به حقیقت دست یافته) به کسی که اسرار دیگران را فاش میکند، جزای مناسب نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر نبودند پیامبران و شمشیر علی، راز خداوند هرگز به وضوح آشکار نمیشد.
هوش مصنوعی: اگر بخشش تو نبود، سزاوار بندگیات چه میشد؟ از اعمال خود شرمنده نبودم.
هوش مصنوعی: کار تو در ستایش حیدر فایدهای برای تو ندارد، زیرا نه به خاطر جان خودت و نه به خاطر جان دیگران، این افتخار ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر درد فراق تو نبود، زیبایی پیشانی من به لحاظ مذهبی و معنوی، نه به کعبه ارزش میداد و نه به معابد بتپرستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان ما و تو دوری به اختیار نبود
مرا زمان فراق تو در شمار نبود
گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس
به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود
حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه
[...]
گرم چه داعیه ی عشق آن نگار نبود
به گرد کوی وصالش مرا گذار نبود
کناره کردم از آن آستان ز بیم رقیب
به اختیار خودم گرچه بخت یار نبود
ز غیب دامن وصلش فتاد در دستم
[...]
درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.