جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آید
یا شبی با من دلسوخته دمساز آید
که رساند ز من خسته پیامی بر دوست
هم مگر باد صبا محرم این راز آید
گر گذاری کند آن سرو به خاکم روزی
گرچه آن دلبر من از سر اعزاز آید
سرو نازست قدش در چمن جانبازی
لاجرم سرو روانست و به صد ناز آید
عاشق صادق اگر بر سر بازار غمت
بگذرد از سر و زر پیش تو جانباز آید
بار عشقی که ز هجران تو بر جان منست
بر دل کوه نهی کوه به آواز آید
در جهان نیست مرا جز غم ایام فراق
عمر باز آیدم ار جان و جهان باز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد. او از شکرگزاری و آرزو برای بازگشت معشوق صحبت میکند و خواهان این است که فردی دلسوخته مانند او که پیامش را به دوست برساند، به کمکش بیاید. همچنین به زیبایی و ناز معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر روزی همان معشوق به نزد او بیاید، او هم حاضر است از تمامی داراییاش بگذرد. شعر نشاندهنده غم و درد ناشی از فراق و longing به معشوق است و در نهایت به این باور اشاره میکند که جز غم و اندوه فراق چیزی برای او باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: اگر معشوق ما بازگردد، جانم را به شکرگزاری میدهم یا دست کم اگر یک شب، یار دلمندم را در کنارم ببینم، خوشحال خواهم شد.
هوش مصنوعی: آیا باد صبا میتواند پیام من را که از فراق دوست رنج میبرم به او برساند؟
هوش مصنوعی: اگر روزی آن سرو زیبایی که در خیال دارم به خاک من بیفتد، هرچند که معشوق من به خاطر بزرگیاش به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: سرو زیبا و بلند قدش در میان گلها به نمایش مینشیند و از زیباییاش به گونهای خود را جلوهگر میکند که مانند یک محبوب با ناز و عشوه به طرف دیگران میآید.
هوش مصنوعی: اگر یک عاشق واقعی به خاطر غم تو از کنار بازار بگذرد، هر چه داشته باشد، حتی سر و مالش، به خاطر تو قربانی میکند.
هوش مصنوعی: عشق و اندوهی که به خاطر دوری تو بر وجود من سنگینی میکند، اگر بر دل کوه هم بیفتد، آن کوه هم به صدا در میآید.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی جز غم و اندوه جدایی برایم باقی نمانده است. اگر روزی عمرم دوباره بازگردد، حتی اگر جان و دنیا هم برگردند، باز هم دردی در دل خواهم داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است
پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید
نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار
[...]
هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید
وانکه در پای تو افتاد سرافراز آید
هر کبوتر که ز دام سر زلفت بجهد
به سر دانهٔ خال تو سبک باز آید
وقت جان دادن اگر بر رخت افتد نظرم
[...]
بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید
که دلش هر نفس از شوق به پرواز آید
آنک بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت
باز ناید و گر آید ز سر ناز آید
همدمی کو که برو عرضه کنم قصّه شوق
[...]
وقت آنست که دلبر ز جفا باز آید
با من خسته دل سوخته دمساز آید
بلبل دلشده نالان ز زمستان فراق
شد بهاران که دگر باره به آواز آید
رونق باغ و گلستان نبود بی رخ تو
[...]
بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید
با نفس سوختگی سرمه به آواز آید
از غریبی به وطن می روم و می گویم
وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید
ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.