آن پری را خاتم جم لعل می آلود بود
چهره دست موسوی خط خوش داود بود
دوشت آوردم نثار از لؤلؤ تر در کنار
لیک چون سفتم زمژگان جمله خون آلود بود
صفوت از آب در میخانه عشق تو یافت
مشت خاکی کاو ملایک را همه مسجود بود
بسکه دود عود زلف از آتشین روی تو خاست
مشعل خورشید از تاثیر او پردود بود
من گرفتم سرو چون بالای تو شد معتدل
سرو را کی بار از سیب و به و امرود بود
شد خلیل خالت از آن آتشین رو تازه تر
باغ ابراهیم آری آتش نمرود بود
شاید ار پیر مغان داناست از راز نهفت
کاز ازل او پرده دار شاهد مقصود بود
شب همه شب بندگی میکرد در کوی ایاز
خاتم ملک ار بصورت در کف محمود بود
خضرش آخر شد دلیل و بردش اندر کوی یار
سالکی کز شش جهت در بر رخش مسدود بود
دین و دل سرمایه بود و داود و سودایت خرید
عاشق صادق کجا بند زیان و سود بود
گر نبودی مرتضی بیرنگ بودی ممکنات
زآنکه امکان از ازل او را طفیل بود بود
سر چو پیچید از ولایت سجده بر آدم نکرد
بس عجب نبود که شیطان از ازل مردود بود
لاجرم آشفته را آتش نسوزاند که داشت
کسوتی کش رشته مهر تو تار و پود بود
گفت تا کن هر دو کون از گفت او آمد پدید
هر دو عالم در میان لعل او موجود بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک پری با ویژگیهای خاص میپردازد. خاتم جمی که بر دست آن پری است، لعل میباشد و چهرهاش مانند خط خوش داود زیبایی دارد. شاعر از نثار لؤلؤی خود برای او سخن میگوید، اما هنگام نزدیک شدن، همگان را در حالتی خون آلود میبیند.
وجود عشق در میخانهای به تصویر کشیده شده که آب به صفوت تبدیل میشود و حتی ملایک نیز در برابر قدرت آن عشق سجده میکنند. زلف و زیبایی معشوق چنان دودی به هوا برمیافرازد که نور خورشید تحت تاثیر آن کمرنگ میشود.
شاعر اشاره میکند که چگونه سرو بلندی که به مانند معشوق شده است، به خود آرامش میدهد و خالتهای معشوق در آتشین شدن، خلیل و باغ ابراهیم را تازهتر میکند.
سپس به پیری مغان اشاره میشود که از رازهای عشق باخبر است و در کوی ایاز بندگی میکند. همچنین به خضر و سلوک و عشق صادق اشاره شده و در نهایت به اینکه وجود انسانها و ممکنات به روح و وجود مرتضی وابسته است و دلیل و سرمایه عشق، دین و دل است.
شاعر نتیجه میگیرد که هر دو عالم در چهره معشوق نهفتهاند و زیبایی و حقیقت زندگی در عشق و ارتباط با او نهفته است.
هوش مصنوعی: آن پری که جلوهاش مانند جواهر سرخ است، چهرهاش شبیه دست موسوی و خطش به زیبایی خط داود است.
هوش مصنوعی: من دوش با دلی پر از درد و نیاز به تو نزدیک شدم و هدیهای از گوهرهای درخشان را به تو آوردم، اما زیرا که دلتنگی و ناراحتیام بر من غلبه کرده بود، دستانم پر از رد و نشانی از غم و کندن بود.
هوش مصنوعی: صفوت از آب در میخانه عشق تو گلی خالص به دست آورد که همه فرشتگان به آن سجده میکنند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جلوهٔ جذاب چهرهٔ تو، بوی عطر زلفهایت به قدری قوی بود که مشعل خورشید را هم تحت تأثیر قرار داد و آن را پر از دود کرد.
هوش مصنوعی: من درخت سرو را به خاطر قامت زیبایت شگفتزده شدم؛ اما نمیدانم این سرو چقدر میتواند بار بدهد و میوههایی همچون سیب، به و گلابی داشته باشد.
هوش مصنوعی: خلیل، دلیل زیبایی تو است، و این زنده تر از باغ ابراهیم به خاطر آتشین بودن چهرهات است. بله، آتش نمرود نیز در اینجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: شاید آن پیرِ مغان به خوبی از رازهای نهانی آگاه است، زیرا از آغاز، او نگهبان پردهای بوده که بر روی معشوق اصلی کشیده شده است.
هوش مصنوعی: در طول شب، همیشه در کوی ایاز به بندگی مشغول بود، حتی اگر خاتم ملک در دست محمود باشد.
هوش مصنوعی: خضر، که نشانه ی هدایت و راهنمایی است، در نهایت به مقصد راه مییابد و او را به کوی یار میبرد. این سالک (سیر و سلوککننده) که در زمانهای مختلف، از هر شش سمت محاصره شده بود، اکنون راهی برای رسیدن به عشق و معشوق پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دین و عشق سرمایههای اصلی هستند و داود عشق را خرید. عاشقان واقعی به نفع و ضرر اهمیتی نمیدهند.
هوش مصنوعی: اگر مرتضی نبود، ممکنات نیز بیرنگ و بیمعنا بودند، زیرا امکان و وجود همه چیز از ازل به وجود او وابسته است.
هوش مصنوعی: وقتی سر از بیحد و مرزهای خود فرود آورد، سجده بر آدم نکرد. جای تعجب نیست که شیطان از همان ابتدا ناپسند و مطرود بود.
هوش مصنوعی: به همین خاطر، کسی که دلی آشفته دارد، را آتش نمیسوزاند؛ زیرا او پیوندی عمیق با عشق و محبت تو دارد و وجودش را مهارت و زیبایی عشق تو پر کرده است.
هوش مصنوعی: گفت تا زمانی که دو عالم وجود دارد، هر دو به خاطر کلام او روشن و نمایان میشوند و در این میان، زیبایی او مانند لعل جلای خاصی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش بازم آتشی در جان غم فرسود بود
تا سحر در منزلم از ناله دود آلود بود
ماه من در نیم شب طالع شد از برج شرف
گوئیا در برج طالع کوکب مسعود بود
در دهانش فکرها کردم که یابم جای بوس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.