گرم چه داعیه ی عشق آن نگار نبود
به گرد کوی وصالش مرا گذار نبود
کناره کردم از آن آستان ز بیم رقیب
به اختیار خودم گرچه بخت یار نبود
ز غیب دامن وصلش فتاد در دستم
ولی چه سود دریغا که پایدار نبود
به باغ عیش گل آرزو همی چیدم
به کام خویش زمانی که بیم خار نبود
به بوستان وصالش نوای مرغ دلم
ز شوق آن رخ چون گل کم از هزار نبود
به هر چمن که رسیدم گلی طلب کردم
به رنگ رویش و در هیچ لاله زار نبود
هزار سحر که بنمود نرگس رعنا
یکی به شیوه ی آن چشم پر خمار نبود
هزار ناله بکردم ز درد و یک سر مویی
به هیچ در دل سنگین آن نگار نبود
هزار شربت زهر از غم جهان خوردم
ولی به تلخی اندوه هجر یار نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حسرت و درد جدایی از معشوق صحبت میکند. او به عشق و زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز به پای او نمیرسد. شاعر با ذکر تجربیات و احساساتش، از بیوفایی زمان و سرنوشت گلایه میکند. او در مقابل ناکامیهای عشق خود، به ناکافی بودن لذتها و شادیها اشاره کرده و نشان میدهد که هیچ چیزی نمیتواند جای معشوق را پر کند. در نهایت، او به اندوه و تلخی زندگی بدون یار میپردازد و نشان میدهد که عشق واقعی سخت و دردناک است.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق با عشق خود ادعایی نداشت، هرگز نمیتوانستم به دور کوی وصالش برسم.
هوش مصنوعی: از آن درگاه فاصله گرفتم چون از رقیب میترسیدم، هرچند که این تصمیم به انتخاب خودم بود و شانس هم با من همراه نبود.
هوش مصنوعی: از عالم غیب، امکان وصل او به من فراهم شد، اما افسوس که این وصال پایدار نماند.
هوش مصنوعی: در باغ شادی و لذت، گلهایی که آرزو داشتم را میچیدم، زمانی که نگرانی از وجود خارها وجود نداشت.
هوش مصنوعی: در باغ وصال او، دل من مانند پرندهای شاداب به خاطر آن چهره دلفریب میخواند، و زیبایی او به اندازهای است که کم از هزاران زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: هر جا که به باغ و چمن رسیدم، آرزو کردم گلی به زیبایی چهرهاش پیدا کنم، اما در هیچ لالهزاری چنین گلی وجود نداشت.
هوش مصنوعی: هزار بار زیبایی و جذابیت نرگسهای خوشگل خود را نشان دادند، اما هیچکدامشان به اندازه آن چشمان خوابآلود زیبا نبودند.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از درد و رنجی که کشیده است سخن میگوید و میگوید که با اینکه هزار بار ناله کرده و از عذاب خود شکایت کرده، اما دل آن معشوق سنگین و بیتوجه باقی مانده و هیچ احساسی نسبت به او نشان نداده است. احساس ناامیدی و عدم پاسخگویی معشوق در این ابیات به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: من هزاران نوشیدنی تلخ از غم و اندوه زندگی چشیدم، اما هیچکدام به تلخی درد جدایی از محبوبم نبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان ما و تو دوری به اختیار نبود
مرا زمان فراق تو در شمار نبود
گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس
به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود
حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه
[...]
درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
[...]
اسیرعشق شدن عقل را قرار نبود
نظر بمنظر خوبان باختیار نبود
قرار داد که من بیقرار او باشم
دریغ و درد که آن عهد برقرار نبود
ندانم اینکه دلم صید نیم بسمل کیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.