باد گل بوی سحر مژده زبستان آورد
که هزاران زطرب جمله بدستان آورد
اقحوان زر کند و سیم شکوفه به نثار
گوئیا مژده گل را به گلستان آورد
از دهانت سخنی گفت صبا وقت سحر
غنچه دست از سر غیرت بگریبان آورد
چشم یعقوب شده باز همانا که بشیر
خبر یوسف مصری سوی کنعان آورد
کوری زاهد پیمانه شکن مغبچه ای
یک سبو می بصبوحی بر مستان آورد
صوفیان بی می و مطرب همه مستند و خراب
از خربات که این نشئه برندان آورد
جز خم زلف تو کاو گوی زنخدان زد و برد
گوی خورشید که اندر خم چوگان آورد
هدهد ار تاج بسر داشت عجب نیست که دوش
خبر از شهر سبا سوی سلیمان آورد
این همه عیش و طرب چیست از آنست که باد
مژده مقدم احباب زطهران آورد
وه چه اصحاب شتابان همه در موکب میر
وه چه میری که قدومش بجهان جان آورد
داشت سودای سر زلف تو آشفته که دوش
بزبان جمله سخنهای پریشان آورد
نی غلط این شب قدر است که سلطان ازل
روی از ساحت واجب سوی امکان آورد
ولی و حجت دین قائم بالحق مهدی
که قدومش بجهان مایه ایمان آورد
خامه گر بهر نثار تو در نظمی سفت
در بدریا برود زر بسوی کان آورد
یابد ایمان زولای تو کمال و با عجز
رو بدرگاه تو درویش ثنا خوان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و خیالی، به توصیف لحظهای از صبحگاه میپردازد که با ورود باد، خبر از بیداری طبیعت و آغاز فصل بهار را به همراه دارد. او بیان میکند که گلها، عطر سحر را منتشر کرده و زندگی و طرب را در دلها زنده میکند. همچنین اشاره میشود که این شادی و نشاط به خاطر ورود احباب و یاران به شهر است. شاعر از زنده کردن خاطراتی همچون یوسف و یعقوب و توجه به می و مستی صوفیان یاد میکند. در نهایت، او بر امید به ظهور حضرت مهدی تأکید میکند که حضورش مایه ایمان و نور در جهان است. این شعر در کل تجلیگر رستاخیز طبیعت و ابراز شوق به زندگی و محبت است.
هوش مصنوعی: باد عطر گلها و بوی صبح زود را از فصل بهار به ارمغان آورد و خبر از شادی و سرور فراوانی را به همراه آورد که همه را به وجد آورده است.
هوش مصنوعی: گلهای اقحوان به رنگ طلایی و گلهای نقرهای به استقبال بهار آمدهاند و به نظر میرسد که خبر خوشآمدگویی به گلها را به باغ میآورند.
هوش مصنوعی: در صبح زود نسیم سخنی از تو به گوش آورد و غنچه به خاطر غیرتش خود را به چنگال گرفت.
هوش مصنوعی: چشم یعقوب دوباره باز شده است، زیرا بشیر خبر یوسف مصری را به سوی کنعان آورده است.
هوش مصنوعی: زاحدی که در دنیا به ظواهر وابسته است و در حقیقت بینا نیست، با یک بطر از شراب، نوشیدنیای را برای مستان و عاشقان آورد که میتواند حیات و شوری به آنها ببخشد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در محفلهای صوفیانه، افرادی که از شراب و موسیقی بهرهمند نمیشوند، همگی در حال بیخود شدن و درهمریختگی هستند. از این رو، وجود نشئهای که باعث سرمستی و شادی میشود، برای آنها لازم است.
هوش مصنوعی: به جز خم زلف تو که گوی را بر روی صورت و زیباییات انداخت، گوی خورشید را هم به یاد دار که در چاله چوگان افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر هدهد تاجی بر سر داشته باشد، عجیب نیست که شب گذشته خبری از شهر سبا به سوی سلیمان آورده باشد.
هوش مصنوعی: این همه شادی و لذت به خاطر این است که باد خبر خوش آمدن دوستان از تهران را آورده است.
هوش مصنوعی: چه دوستانی که با شتاب به سمت او میآیند و چه کسی که با ورودش به دنیا، جان تازهای میبخشد.
هوش مصنوعی: شبی که با فکر و خیال موهای تو درگیر بودم، صحبتهایی به زبان آمد که همهاش نامرتب و پریشان بودند.
هوش مصنوعی: این شب قدر، شب بینظیری است که در آن، آفرینندهی بزرگ، از مقام و جایگاه خود، به عالم امکان و موجودات مینگرد و به آنها توجه میکند.
هوش مصنوعی: ولی و پیشوای دین، مهدی (عج) است که با آمدنش، به دنیا ایمان و روشنی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر قلم بخواهد برای تو چیزی بنویسد و در این کار تلاش کند، همانند یک ماهیگیر است که در دریا به دنبال طلا میگردد و آن را به کان میآورد.
هوش مصنوعی: ایمان کسی که تحت تربیت تو قرار دارد به کمال میرسد و با ناتوانی و ضعف، در مقابل تو به عنوان یک درویش ستایش میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد
خنده باغ مرا گریه هجران آورد
باز گلهای نو از درد کهن یادم داد
غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق
[...]
هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر
نامهای دوش به سلمان ز سلیمان آورد
سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش
مردم چشم مرا کحل سپاهان آورد
یا ایاز طرف بارگه محمودی
[...]
باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد
درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد
دست در گردن باد آرم و در پاش افتم
که نسیمی ز سر زلف پریشان آورد
بنده ی باد صبایم که به هر صبحدمی
[...]
هر کسی تحفه به نوعی ز دل و جان آورد
مور بال ملخی پیش سلیمان آورد
دیده امشب ره نظاره به پایان آورد
به صد افسون نگهی تا سر مژگان آورد
راه آباد بسی بود ولی غمزه دوست
به لب کوثرم از راه بیابان آورد
داد سرمایه به تاراج دل و آخر کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.