رفته صبا پیرامنش کز خواب بیدارش کند
وز گل کند پیراهنش ترسم که آزارش کند
سوزد کلیم از طور اگر خاکش دم از ارنی زند
کو چشم مستی کز نگه یک غمزه در کارش کند
چشمت بگو تا ننگرد بر حال دل بهر خدا
ترسم که آزار دلم ناگاه بیمارش کند
یوسف فروش بیبصر نشناخته قدر پسر
اندر هوای مشت زر لابد به بازارش کند
عاشق خورد خون جگر هرروز در هجران او
هرشب شراب وصل را در جام اغیارش کند
آشفته جسمم جان شده جانم همه جانان شده
منصور انا الحق میزند تا کیست بر دارش کند
آن کاو مقیم کعبه بد زاسلام میزد لافها
سجده به بت میآورد کز سبحه زنارش کند
رو بر در پیر مغان کاندر حریم لامکان
چون پا نهد حق در نهان دارای اسرارش کند
از باده مهر علی در جام دارم اندکی
گر ساقی دور از کرم این باده سرشارش کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مولانا به توصیف حال و احوال عاشقانه و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر در تلاش است تا از خواب بیدار شود و از زیباییهای عشق و دردهای آن بگوید. او در کشمکش بین عشق و درد، همچنین بر غم و اندوه ناشی از جدایی تأکید میکند. شخصیتهای مختلفی مانند یوسف و منصور هم در شعر به چشم میخورند که نمایانگر مفاهیم مختلف عشق و حقیقت هستند. مولانا در نهایت به درخواست از ساقی و بادهنوشی اشاره میکند که نمادی از طلب وصال و عشق الهی است. کل شعر نشاندهندهی عمق احساسات و جستجوی معنای واقعی عشق و وجود است.
هوش مصنوعی: نسیم به دور او میگردد تا او را از خواب بیدار کند و لباسش را از گلها تر کند. اما نگرانم که این کار او را اذیت کند.
هوش مصنوعی: اگر کلیم (موسی) از آتش طور (کوه) بسوزد، چه دردی میکشد! چون آن خاکی که در آن است، با یک نگاه معشوق میسوزد و با یک غمزه در عشق او دچار درد و رنج میشود.
هوش مصنوعی: چشمانت را به من بگو، تا به حال دلم توجه نکنم. برای خدا، میترسم که نکند آزار دلم ناگهان او را بیمار کند.
هوش مصنوعی: یوسف فروش بیبصیرت به ارزش پسرش پی نبرده و تنها به خاطر جستجوی پول در بازار حضور دارد.
هوش مصنوعی: عاشق هر روز به خاطر جدایی معشوقش عذاب میکشد و هر شب برای فراموشی او به نوشیدن شراب از دست دیگران میپردازد.
هوش مصنوعی: بدن من در هم ریخته است، روح من به وجود خود جانی تازه بخشیده و اکنون تمام وجودم تحت تاثیر محبوبم قرار گرفته است. منصور (حلاج) فریاد میزند که «من حقیقت هستم» و این سوال مطرح است که تا چه زمانی میتوانند او را به دار بزنند.
هوش مصنوعی: شخصی که در کعبه زندگی میکرد و به ظاهر خود را مسلمان معرفی میکرد، در واقع به بتپرستی میپرداخت و با تظاهر به دینداری، به بتها سجده میکرد و از دور به ماجرای نوعی ریاکاری و فریبندگی اشاره میشود.
هوش مصنوعی: به در پیر مغان برو و ببین که در جایی فراتر از مکان، زمانی که حق به طور پنهانی قدم میگذارد، رازهایش را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: یک مقدار کم از محبت و عشق علی را در جامی دارم، اگر ساقی که دور از لطف است، این محبت را برای من بیشتر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل مست خواب غفلت و، کس نیست بیدارش کند
نیشی سیه مارِ اجل ترسم که در کارش کند
راهی است ناهموار و من با پای چوبی گام زن
سیل سرشک کوهکن خواهم که هموارش کند
فرهاد مسکین را به جان باری است کوه بیکران
[...]
کو عاشق آزاری چو او تا عاشق زارش کند
شاید که درد عاشقی با عاشقان یارش کند
خواهم بتی چون یار من دل گیرد از دلدار من
تا آن چه او در کار من کرده است در کارش کند
غارت کند از یک نظر صبرش ز دل هوشش ز سر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.