عاشق از جور بتان گرچه ملالی دارد
گو جمیل است جفا زآنکه جمالی دارد
تو زخورشید مجاور بنمائی دو هلال
آسمان گرچه بهر ماه هلالی دارد
دید بر ماه رخت دل خط و زو آه بگفت
حیف کاین کوکب مسعود وبالی دارد
دل و جان هر دو بسودای دهان و کمرت
هر کس از دوست هوائی و خیالی دارد
رند میخانه هم از باده شوقت مست است
صوفی صومعه گر وجدی و حالی دارد
آفتاب رخ آن ماه بعقرب همه روز
خانه خورشید بعقرب چو نشانی دارد
هست در چشمه خورشید تو را آب حیات
خضر در ظلمت اگر آب زلالی دارد
خون منصور زند نقش انا الحق بزمین
نیست آن عشق که از مرگ روانی دارد
جم عهد خود و کیخسرو زرین کله است
هر که با دلبری آشفته وصالی دارد
ادب و حکمت و فضل و هنرت نیست کمال
هر کرا حب علی هست کمالی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع رویت صفت نور تجلی دارد
بوی جان پرور زلفت دم عیسی دارد
بر در مکتب عشقت چو خرد روح امین
در کنار آمد و لوح الف و بی دارد
بر سر کوی تو آن دل که مقیم است چو خاک
[...]
مست ساقی خبر از حام و سبوئی دارد
تو مپندار که او مستی ازین می دارد
هیچ با هوش نیاید نفسی از مستی
آنکه از ساقی جان جام پیاپی دارد
دل برقص است از آن نغمه که گردون در چرخ
[...]
شمع، برقع ز پی پاس تجلی دارد
پرده ی صورت فانوس چه معنی دارد
کار در عشق رسانده ست به جایی مجنون
که سیه خانه ز پیراهن لیلی دارد
خانه ای نیست که بی سایه ی قدش باشد
[...]
شمع بزم تو دماغ از می شوخی دارد
در سیه خانه شب جلوه لیلی دارد
حرفی از اول ارشاد (و) جنون می پرسم
مصرع ناله زنجیر چه معنی دارد
سبزه گل می کند از دامن مژگان سیاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.