نفس وصل تو تمنا میکند
پشه میل صید عنقا میکند
ساعد و سرپنجهات رنگین ز خون
با گواهی چند حاشا میکند
هست لیلی را حشم در چشم و دل
از چه مجنون طوف صحرا میکند
شاهد مادر نگنجد در خیال
جلوه در سلمی و لیلا میکند
هرکه را در سر های لؤلؤات
کی حذر از موج دریا میکند
آه گر با ماه رویت آن کند
آنچه آهم با ثریا میکند
ناوک دلدوز ترک غمزهات
رخنهها در سنگ خارا میکند
گفتیم چشمم چه کرده با لبت
آنچه اسکندر به دارا میکند
شاهدان در پرده شاهد باز و مست
عاشق اینها بیمحابا میکند
هرچه میپوشم حدیث عاشقی
اشک و آهم باز رسوا میکند
گفت لب سوداییان عشق را
از دو عنابی مداوا میکند
لیک این سودایی آشفته را
چاره زآن زلف چلیپا میکند
عکس حیدر دیده چون در آفتاب
پیش او سجده چو حربا میکند
کردهای افشای سر منصوروار
باش تا دارت مهیا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
[...]
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هست که کوا مثنا میکند
هست که کآواز صدتا میکند
میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.