گر اهل عقل کار به تدبیر بستهاند
دیوانگان مدار به تقدیر بستهاند
بر کف نهاده ما سر تسلیم پیش دوست
گر عاقلان قرار به تدبیر بستهاند
ما خوانده سر عشق ز رخسار نیکوان
قومی اگر به مصحف و تفسیر بستهاند
چندین اثر که گفته حکیمان در آب رز
تا بر شراب عشق چه تأثیر بستهاند
ایمان و کفر سبحه و زنار نیست نیست
بر خود عبث عبادت و تکفیر بستهاند
همچون که خضر زنده آب بقا بود
جانهای عاشقان بدم تیر بستهاند
چشمان سحر ساز تو از طره رسا
آشفته را به دام و به زنجیر بستهاند
ما را نظر به دست خدا مرتضی بود
مردم دل ار چه بر کرم پیر بستهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی تضاد میان عقل و عشق میپردازد. او میگوید که عاقلان به تدبیر و برنامهریزی در امور پرداختهاند، در حالی که دیوانگان به تقدیر و سرنوشت تسلیم هستند. شاعر خود را در مقابل دوست قرار داده و تسلیم عشق کرده است، بر خلاف برخی که به تفسیر و کتابهای مذهبی متکیاند. او بحث میکند که عشق نمیتواند به عبادتهای صرف و بیمحتوا محدود شود و اینکه ایمان و کفر نباید به این شیوههای ظاهری تقسیم شوند. در نهایت، شاعر به عشق و زیبایی اشاره میکند و میگوید که جانهای عاشقان در دستان خداوند هستند.
هوش مصنوعی: اگر خردمندان به تدبیر و برنامهریزی پرداختهاند، دیوانگان تنها به تقدیر و سرنوشت بسنده کردهاند.
هوش مصنوعی: ما در برابر دوست، سر تسلیم فرود آوردهایم و حتی اگر خردمندان برنامهای برای تدبیر و چارهاندیشی داشته باشند، ما به خاطر دوست چنین میکنیم.
هوش مصنوعی: عشق را به زیبایی چهرههای نیکو میخوانیم، حتی اگر برخی آن را در کتابها و تفسیرها محدود کرده باشند.
هوش مصنوعی: حکیمان در مورد آب گلسرخ و تأثیرات آن صحبت کردهاند، اما در عشق، تأثیراتی وجود دارد که فراتر از این گزارههاست.
هوش مصنوعی: ایمان و کفر دو چیز جداگانه نیستند و نباید آنها را صرفاً به شکل ظاهری و نمادین در نظر گرفت. انسانها نباید فقط با عبادت کردن یا در نظر گرفتن دیگران به عنوان کافر، خود را فریب دهند.
هوش مصنوعی: مانند خضر که نماد زندگی و جاودانگی است، جانهای عاشقان به تیر عشق گرفتار شدهاند و به نوعی در این عشق، زندگی ابدی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: چشمان زیبای تو، مانند سحری دلانگیز، دلهای آشفته را به دام و زنجیر محبت گرفتهاند.
هوش مصنوعی: نظر و توجه ما به دست خداوند متعالی است، حتی اگر مردم دلهایشان را به کرم و بزرگواری پیر و اهل دل گره زدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بر گل تو جعد گرهگیر بستهاند
در گردنم ز زلف تو زنجیر بستهاند
از تنگنای عشق تو جستن ره خلاص
مشکل توان، که رخنه تدبیر بستهاند
قومی که میدهند نشان از تو، غافلند
[...]
خوبان دلم به زلف گرهگیر بستهاند
دیوانه مرا به دو زنجیر بستهاند
جمعی که زیر چرخ نفس راست کردهاند
از بیم جان چو صبح دو شمشیر بستهاند
از رشک قاصدان سخنساز عاشقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.