آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

گر اهل عقل کار به تدبیر بسته‌اند

دیوانگان مدار به تقدیر بسته‌اند

بر کف نهاده ما سر تسلیم پیش دوست

گر عاقلان قرار به تدبیر بسته‌اند

ما خوانده سر عشق ز رخسار نیکوان

قومی اگر به مصحف و تفسیر بسته‌اند

چندین اثر که گفته حکیمان در آب رز

تا بر شراب عشق چه تأثیر بسته‌اند

ایمان و کفر سبحه و زنار نیست نیست

بر خود عبث عبادت و تکفیر بسته‌اند

همچون که خضر زنده آب بقا بود

جان‌های عاشقان بدم تیر بسته‌اند

چشمان سحر ساز تو از طره رسا

آشفته را به دام و به زنجیر بسته‌اند

ما را نظر به دست خدا مرتضی بود

مردم دل ار چه بر کرم پیر بسته‌اند