تکوین خیر و شر نه زشمس و قمر بود
عشقست و بس که صادر از او خیر و شر بود
زآنزلف پر شکن بود و چشم فتنه خیز
آشوب فتنه ای که بدور قمر بود
عشقی که سوخت بیخ هوس خیر عاشقست
ور تابع هواست زشرش اثر بود
گردد خبر زفکر دقیق مهندسان
دستی که با خیال تو شب در کمر بود
آهم کشید شعله که سوزد جهان تمام
بس منتم بجان و دل از چشم تر بود
کردم شکایتی زخم زلف تو بحشر
ناگفته ماند قصه زمان مختصر بود
سرمایه تجارت عشق است جان و سر
عاشق نه قید نفع و غمین از ضرر بود
ایدیده طفل اشک بدامان چه پروری
بیرون کنش زخانه که پر پرده در بود
شاید علاج زخمی زوبین و تیغ و تیر
مسکین دلی که خسته تیر نظر بود
فرزند دیگران چه وفا میکند بکس
یعقوب را که شکوه بود از پسر بود
رعنا غزال من ننهی پا بدشت عشق
کاینجا بدام بسته بسی شیر نر بود
حاصل کجا برند از این کشته عاشقان
هر جا که خرمنی است بوقف شرر بود
گو گنج را بپوش خداوند سیم و زر
درویش را زخاک بسی گنج زر بود
آشفته صاحبان نظر رابصیرتست
نه هر کراست چشم بسر با بصبر بود
بر مرتضی است چشم خداوند عقل را
هرگز جز این نکرده که عقلش بسر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تأثیرات آن بر خیر و شر و زندگی انسانهاست. شاعر بیان میکند که خیر و شر از عشق نشأت میگیرد و زندگی عاشقانه به دور از منفعت و ضرر است. او به زخمها و دردهایی که عشق به همراه دارد، اشاره میکند و وضعیت عاشق را همچون کسی میداند که به دنبال درمانی برای زخمهایش است. همچنین از وفا و خیانت در روابط انسانی صحبت میکند و به این نکته میپردازد که در عشق، کامیابی و ناراحتیها همواره存在 دارد. در نهایت، شاعر بر این باور است که عشق و خرد به هم مرتبطاند و آنچه که در زندگی اهمیت دارد، بصیرت و بینش واقعی است.
هوش مصنوعی: خیر و شر نه از خورشید و ماه به وجود میآید، بلکه تنها از عشق نشأت میگیرد. همه خوبیها و بدیها از عشق سرچشمه دارند.
هوش مصنوعی: به خاطر آن موهای پیچ در پیچ و چشمهای جذابش، ایجاد هرج و مرجی را به وجود آورده که در اطراف ماه میچرخد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی بر پایهی آرزوهای سطحی و هوسها نیست و در واقع عشق حقیقی بر کمال و خیر عاشق بنا شده است. اگر عشق تحت تأثیر تمایلات و خواستههای دنیوی باشد، تنها نشانهای از مشکلات و آثار منفی به دنبال خواهد داشت.
هوش مصنوعی: خبر به دقت اندیشههای مهندسان میرسد، دستی که در خیال تو، شبانه به کار مشغول بود.
هوش مصنوعی: آتش در دل من شعلهور شده و میخواهد تمام دنیا را بسوزاند، اما من به خاطر این درد و رنجی که دارم، از ته دل و جانم شکرگزارم.
هوش مصنوعی: شکایتی از زخمهای زلف تو کردم، اما در روز قیامت، داستان ما ناگفته ماند و زمان خیلی کوتاه بود.
هوش مصنوعی: تجارت عشق به روح و جان عاشق بستگی دارد و وابسته به سود و ضرر نیست. عشق ارزش بیشتری از منافع مادی دارد و عشق واقعی فراتر از تلخیهای مالی و تجاری است.
هوش مصنوعی: بهتر است که کودک را از خود دور کنی؛ چون او به شدت به تو وابسته است و این وابستگی ممکن است به مشکلاتی منجر شود. بهتر است او را از محیطی که پر از احساسات و دغدغهها است، بیرون ببری.
هوش مصنوعی: احتمالاً دارویی برای درمان زخمهای جسمی ناشی از نیزه و شمشیر و تیر وجود دارد، اما دل نحیف و رنجور که از تیر نگاه آسیب دیده، درمانش مشکلتر است.
هوش مصنوعی: فرزندان دیگران چه تعهدی میتوانند به کسی مانند یعقوب داشته باشند که از فقدان فرزند خود شکایت میکند؟
هوش مصنوعی: به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد، او را به غزالی زیبا تشبیه میکند که در دشت عشق قدم میزند. اما در این دشت، خطرهایی وجود دارد و نشان میدهد که برای رسیدن به عشق باید احتیاط کرد، زیرا در این مکان پر از خطرات، شکارچیان و دشمنان زیادی وجود دارند. این تصویر حس دلتنگی و عشق را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: میگوید که هیچ نتیجهای از عاشقانی که در دلسوزیشان کشته شدهاند به دست نمیآید، مگر اینکه آتشی در دلشان وجود داشته باشد و هر جا آتشی باشد، جایی برای سوختن و روشنایی فراهم میشود.
هوش مصنوعی: بگو که ثروت را پنهان کن، چراکه صاحب مال و ثروت، از خاک نیز میتواند گنجهای زیادی پیدا کند.
هوش مصنوعی: افرادی که درک و بصیرت دارند، به راحتی میتوانند در میان نظرات مختلف و آشفته، حقیقت را تشخیص دهند. صرف داشتن چشم و بینایی کافی نیست، بلکه باید صبر و درک عمیق نیز همراه آن باشد تا بتوان به عمق مسائل پی برد.
هوش مصنوعی: خداوند بر مرتضی نطر دارد و عقل او هیچگاه جز این نبود که عقلش به سر رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا آفتاب چرخ چو زرین سپر بود
تا خاک زیر باشد و گردون زبر بود
تا ابر نوبهار مهی را مطر بود
تا در زمین و روی زمین بر، نفر بود
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود
دشمن گر آستین گل افشاندت به روی
از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود
گر خاک پای دوست خداوند شوق را
[...]
ایدوستان بکام دلم نیست روزگار
آری زمانه دشمن اهل هنر بود
رسمیست در زمانه که هر کم بضاعتی
رتبت بسیش ز اهل هنر بیشتر بود
دریا صفت که منصب خاشاک اندرو
[...]
مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود
طاووس را چه حاجت مشاطه گر بود
با سایه همرهی نکنم شب بکوی تو
صاحب نظر ز سایه خود بر حذر بود
گر سیل خون ز دیده فشانیم دور نیست
[...]
ای بلهوس که آمده میهمان وعظ
وقتی بیا که زهر بکامت شکر بود
پژمرده دل زبان نگشایم بموعظت
شمشیر رامقابله باجانور بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.