زلفت اصراری که در آزار مردم میکند
رم ز زخم نیش او پیوسته کژدم میکند
گر نهای ضحاک جادو ای لب شیرین چرا
مار زلفت رخنهها در مغز مردم میکند
غنچه گر شب تنگدل باشد چو باد آرد پیام
صبحدم از مژده وصلت تبسم میکند
رحم در دور تو زان چشم سیه جستن خطاست
کافر خونخواره کی بر کس ترحم میکند
گفتم ای دل حال خالش چیست بر آن چهره گفت
هندویی دیدم که در جنت تنعم میکند
هر کرا در دل خلیده خار عشق گلرخان
کی کجا او یاد از سنجاب و قاقُم میکند
ای منجم زآسمان و انجمت دیگر مناز
دیده هرشب دامن من پر ز انجم میکند
چشم مستش راه هوشیاران مجلس میزند
زلف او سررشته عقل و خرد گم میکند
کشتی از گرداب نافش بگذراند نوح عقل
موج حسنش در کنار از بس تلاطم میکند
شمع رخسار تو بیپرده اگر بیند کلیم
کی ز طور و آتش سینا تکلم میکند
لاجرم از حکم معزولست عقل خودپسند
اندر آن کشور که عشق او تحکم میکند
از دلی کز چنگ زلف دلبری دیده گزند
نغمه مطرب کجا رفع تألم میکند
لعل تو نه خاتم انگشت جم بود ای پری
اهرمن تا کی به این خاتم تَخَّتُم میکند
حاش لله گر کند آشفته جز مدح علی
مرغ عاشق کی به جز بر گل ترنم میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با مضامین عاشقانه و اجتماعی پر از تشبیهات و نمادهای طبیعتی و انسانی است. شاعر ابتدا به زلف محبوب و عذابی که به مردم میرساند اشاره میکند و با تصویرسازی از زخمها و عواطف، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او میگوید که عشق، مانند یک درد غیرقابل تحمل است که هیچ رحم و شفقتی در دل عاشق نمیگذارد. در ادامه، شاعر به زیباییهای محبوب اشاره میکند و میگوید که عقل در برابر جذابیت و شگفتیهای او ناکام است. به عبارتی، عشق و زیبایی او همه چیز را از مسیر خود منحرف میکند و هیچ چیز دیگری در دنیای عاشق معنی ندارد. در انتها، شاعر بر این نکته تأکید میکند که تنها عشق به ممدوح اوست که ارزشمند است و دیگر هیچ چیزی در این جهان وجود ندارد که موجب خوشحالی او شود.
هوش مصنوعی: زلف تو به گونهای اثر میگذارد که انگار مردم را آزار میدهد و مانند زهر نیشی که کژدم میزند، همواره درد و زخم به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر تو ضحاک جادو نیستی، پس چرا موهای شیرینت مانند مارها در ذهن مردم نفوذ میکند؟
هوش مصنوعی: اگر غنچه در شب دلشکسته باشد، وقتی نسیم صبح خبر رسیدن روزی شاد را بیاورد، با لبخند از آینده خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: بیمحلی به تو و نگاه سیاهت، خطا در دل رحم و محبت است؛ چون انسانهای خشن و بیرحم هرگز بر کسی kindness و رحم نمیکنند.
هوش مصنوعی: به دل گفتم حال او چگونه است؟ دل پاسخ داد که دختری هندی دیدم که در بهشت سرگرم لذت و نعمت است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش درد عشق زیبای گلی را دارد، دیگر به یاد چیزهای ناچیز و بیارزش مانند سنجاب و قاقم نمیافتد.
هوش مصنوعی: ای ستارهشناس، تو که از آسمان و ستارهها آگاهی، دیگر به چشمانم نگاه نکن؛ زیرا هر شب دامن من پر از ستارهها میشود.
هوش مصنوعی: چشم زیبای او توجه افراد هوشیار را جلب میکند و زلفهایش باعث میشود که عقل و فکر از دست برود.
هوش مصنوعی: نوح، با عقل و تدبیرش، کشتی را از بحران و مشکلات گذشته است و در کنارش، جاذبه و زیبایی او به قدری قوی است که موجی از احساسات را ایجاد میکند، به طوری که همه چیز در اطرافش به شدت در حال تغییر و تلاطم است.
هوش مصنوعی: اگر کلیم (موسى) بدون حجاب و پرده، چهرهٔ تو را ببیند، جای تعجب ندارد که از کوه طور و آتش سینا (که در آنجا با خدا سخن گفت) هم صحبت کند.
هوش مصنوعی: به ناچار، در سرزمینی که عشق حرف اول را میزند، عقل خودپسند و خودرای نمیتواند حکمرانی کند و از قدرت کنارهگیری میکند.
هوش مصنوعی: از دلی که به خاطر زلف معشوقش زخم دیده و رنج میکشد، نغمههای نوازنده چگونه میتواند این درد را تسکین دهد؟
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو مانند سنگ قیمتی نیست که به سادگی قابل دسترسی باشد. ای زیبای دلربا، تا کی قرار است با زیبایی و جذبهات دیگران را فریب دهی؟
هوش مصنوعی: هرگز چنین نیست که کسی غیر از علی را مدح کند. عاشق حقیقی تنها بر گل میخواند و از عشق علی شگفتزده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غمزه شوخت که قصد جان مردم میکند
هرکجا جادوگری آنجا تعلم میکند
مردم چشمم ز بهر سجده پایت را چو یافت
خاک پایت در دل دریا تیمم میکند
کوه جورت را نیارد طاقت و من میکشم
[...]
ابر میگرید به زاری، گل تبسم میکند
لاله ساغر میدهد، بلبل ترنم میکند
صوت مطرب راه اسلام خلایق میزند
چشم ساقی غارت ایمان مردم میکند
شادمانیم از دم عشقش که هر دم بیحجاب
[...]
طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم میکند
چون دهانت نقش میبندد سخن گم میکند
از فریب غمزه دانستم که عین مردمیست
چشم مستت آنچه از شوخی به مردم میکند
گر ندارد از گُل روی تو رنگی از چه رو
[...]
عقل کل در کُنه ادراک تو ره گم میکند
گر به سویت رهنماییهای مردم میکند
تا نبخشد حق به لطف خود کسی را چاره نیست
گرچه بر امت رسول او ترحم میکند
اول آمرزید آدم را و آنگه آفرید
[...]
بخت بد جایی که پای کینه محکم میکند
سنگ باران گشت راحت را ز شبنم میکند
کام دل گر آرزو داری به دنبالش مرو
تا تو از پی میروی آن صید هم رم میکند
گرد غم را پاک از روی غبارآلود ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.