عاشقان را باغ لالستان بود از داغ و درد
عاقلان در طرف بستان درهوای باغ و ورد
جنت فردوس را از آه دوزخ میکنم
آتش دوزخ کنم چون زمهریر از اشک سرد
از هوس بگذر هوا بگذار و عشق محض ورز
در جهان نفس لازم هست آری جهد مرد
خرقه عجب و تکبر را بآب می بشوی
دفتر و طومار هستی را بمستی در نورد
چون زنان تا چند در خانه پی آرایشی
مردوش در رزم نفس آی و زمیدان برمگرد
دل نیامد در فغان تا زان مژه زخمی نخورد
چنگ تا زخمی نخورد از ناخنی آهی نکرد
میتوانی سوخت چون شمعم که در شام فراق
سینه سوزانست و اشکم گرم و رنگ چهره زرد
گر خلیل آسا در آئی مطمئن در نار عشق
انبت الخضراء من نار و عندالحربرد
هر که را آشفته وش داغیست از عشق علی
گو بود داغت چو باغ ورد و درمانست درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی دو حالت متفاوت در عشق و زندگی میپردازد. عاشقان در باغ لالستان به خاطر درد و رنجهای عشق، به غم و داغ دچارند، در حالی که عاقلان در فضای بهشتی و با زیباییهای باغ سرگرماند. شاعر به تفکر و تلاش در مسیر عشق و دلباختگی اشاره دارد و از پذیرش رنج و سختیهای عشق سخن میگوید. او تأکید میکند که برای رسیدن به حقیقت و عمق عشق، باید از خودخواهی و تظاهر فارغ شد و به جستجوی عمق عشق پرداخت. در نهایت، شاعر به تبیین این نکته میپردازد که عشق، با تمام چالشها و دشواریهایش، درختی است که از آتش الفت میروید و رنج آن در نهایت درمانی برای دردها خواهد بود.
هوش مصنوعی: عاشقان در باغی ساکت و پر از غم و اندوه به سر میبرند، در حالی که عاقلان در گوشهای دیگر از باغ مشغول خوشی و لذتی دیگر هستند.
هوش مصنوعی: من با آه و نالهای که دارم، بهشت را از عذاب دوزخ جدا میکنم و آتش دوزخ را به یخ تبدیل میکنم، همچنان که اشک سردی را از چشمانم میریزم.
هوش مصنوعی: به خواستههای زودگذر و لحظهای توجهی نکن، و به جای آن عشق خالص و واقعی را در نظر بگیر. در این دنیا، تلاش و کوشش برای نفس و زندگی ضروری است، پس مردانه در راه آن تلاش کن.
هوش مصنوعی: لباس ریا و خودپسندی را با آب شستشو کن و تمام آنچه را که هستی نامیده میشود، با خوشی و شادابی فرا بگیر.
هوش مصنوعی: چرا باید مانند زنان تنها در خانه به زیبایی بپردازید؟ با روحیهای قوی به میدان جنگ بیایید و به فعالیتهای مهم بپردازید.
هوش مصنوعی: دل نتوانست از غم و درد فریاد بزند، زیرا از مژگان کسی ضربهای نخورده بود. تا زمانی که زخم ناشی از ناخن بر آن نرسیده بود، آهی نکشید.
هوش مصنوعی: میتوانی بسوزی مانند شمعی که در شب جدایی میسوزد، دردی در سینهام دارم و اشکهایم داغ و رنگ صورتم زرد است.
هوش مصنوعی: اگر با آرامش و اطمینان وارد آتش عشق شوی، همانند خلیل (ابراهیم خلیل) که در آتش نرفتن و نسوختن را تجربه کرد، تو هم میتوانی از دل این آتش، سبز و زیبا بیرون بیایی، همچنان که در زمان جنگ برایت آرامش و ایمنی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: هرکس که به خاطر عشق علی دلی پر از اضطراب و درد دارد، باید بداند که این احساس مانند گلهای خوشبو در باغی است و دردی که دارد، راه درمانی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
[...]
طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت
گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.