گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

اگر آن ترک سیه‌چشم به شیراز آید

بختِ برگشتهٔ عُشّاق ز در باز آید

هر که منصورصفت جا به سر دار گزید

در میان صف عشاق سرافراز آید

هر کجا ماه‌رخی چهره فروزد چون شمع

دل سراسیمه چو پروانه به پرواز آید

در جنون نیک سرانجام بود چون مجنون

هر که در مکتب عشق تو زآغاز آید

نشنوی وصف گل الا به چمن از بلبل

گرچه هر مرغ در این فصل نواساز آید

به هوای گل رویت همه شب مرغ دلم

همره مرغ سحرگاه به آواز آید

خون بسی خورد دل و کرد نهان قصه عشق

می‌ندانست که چشم تر غماز آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode