گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نیک باشد هر آنچه یار کند

عاشق این قول اختیار کند

مار ضحاک و جادوی بابل

پیش زلف تو زینهار کند

با تو گل روست احتمال رقیب

بلبلی شکوه کی زخار کند

هر کرا عقل و دین بسودا رفت

گرنه عاشق شود چکار کند

آهوی جان شکار چشمانش

بنظر شیر را شکار کند

جرعه ای از شراب خانه عشق

رفع درد سر خمار کند

بگشا لب برفع شک حکیم

تا به این نقطه اختصار کند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

خواهد از شاه تا قمار کند

ببرد سیم و در کنار کند

انوری

گر وفا با جمال یار کند

حلقه در گوش روزگار کند

ماه دست از جمال بفشاند

گر بر این پای استوار کند

نازها می‌کند جفا آمیز

[...]

خاقانی

غصه بر هر دلی که کار کند

آب چشم آتشین نثار کند

هر که در طالعش قران افتاد

سایهٔ او از او کنار کند

روزگارم وفا کند هیهات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه