گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

یکدم آنرا که فراغت زدو عالم باشد

گر بکف جام سفالین بودش جم باشد

آدم آنست که بر سیرت و خلق بشر است

آدمیت نه همین صورت آدم باشد

دوری از نوع بنی آدم از آن میجویم

که ندیدم یک ازین طایفه محرم باشد

دیو نفس ار بکشد آدم و شهوت بنهد

میتوان گفت کز ارواح مکرم باشد

مختلط بودن با خلق و ملوث نشدن

در جهان بر نبی و آل مسلم باشد

نبود سیرت و اخلاق سلیمان اورا

اهرمن را بکف ار چند که خاتم باشد

دمی از عشق مکن غفلت و غافل منشین

که همه عیش جهان بسته باین دم باشد

طالب لیلیم آشفته چو مجنون در دشت

وحشی آسا زبنی آدمم ازرم باشد

لیلی ما که بود شیر خدا مظهر حق

که طفیلی درش آدم و عالم باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد

با لب لعل تو جان چیست که همدم باشد

هر کرا دولت سودای تو شد دامن گیر

فارغ از محنت و آسوده دل از غم باشد

نسبت روی تو چنان نتوان کرد به ماه

[...]

قاسم انوار

مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد

این چنین نادره در ملک جهان کم باشد

پیش ما قصه به تزویر و به قرایی نیست

مرد عاشق بر ما اعلم و احکم باشد

رمز اسرار خدا را نتوان گفت بکس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
نظیری نیشابوری

سازم آن می نمک‌آلود که بی‌غم باشد

افگنم مشک در آن حقه که مرهم باشد

هست راحت الم کلبه احزان بر من

غم از آن خانه کنم وام که ماتم باشد

هر شبم عشق به افسون نوی بندد خواب

[...]

عرفی

نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

نشوم کشته در آن شهر که ماتم باشد

خجل آن کشته که چون تیغ کشد غمزهٔ دوست

احتیاجش به دم عیسی مریم باشد

گفت و گوهای حکیمانه نیالاید عشق

[...]

صائب تبریزی

گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد

زمزم کعبه دل دیده پر نم باشد

تا نبندی ز سخن لب، نشود دل گویا

نطق عیسی ثمر روزه مریم باشد

دست حرص از دل سودازدگان کوتاه است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه