گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

یکدم آنرا که فراغت زدو عالم باشد

گر بکف جام سفالین بودش جم باشد

آدم آنست که بر سیرت و خلق بشر است

آدمیت نه همین صورت آدم باشد

دوری از نوع بنی آدم از آن میجویم

که ندیدم یک ازین طایفه محرم باشد

دیو نفس ار بکشد آدم و شهوت بنهد

میتوان گفت کز ارواح مکرم باشد

مختلط بودن با خلق و ملوث نشدن

در جهان بر نبی و آل مسلم باشد

نبود سیرت و اخلاق سلیمان اورا

اهرمن را بکف ار چند که خاتم باشد

دمی از عشق مکن غفلت و غافل منشین

که همه عیش جهان بسته باین دم باشد

طالب لیلیم آشفته چو مجنون در دشت

وحشی آسا زبنی آدمم ازرم باشد

لیلی ما که بود شیر خدا مظهر حق

که طفیلی درش آدم و عالم باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode