وقت آنست که بیرون فکنی رخت از کاخ
تنگ شد خانه ببر رخت سوی باغ فراخ
سزد ار یار گل اندام بگلزار چمد
سرو بالای سهی قد بنشین گو در کاخ
تا بکی صورت گل نقش کنی بر دیوار
بود اکنون که بچینی گل سوری از شاخ
گو نواسنج شود بلبل شیدا در باغ
زاغ تا چند نشنید بگلستان گستاخ
توبه در فصل گل آشفته زمستان مطلب
می بده کم نرود گفته زاهد بصماخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن دراز به زیر سپهر پا گستاخ
که کردهاند برای کسی بلند این کاخ
عجب که کام خود از آسمان توانی دید
که کوته است ترا دست و میوه بر سر شاخ
اثر ندارد هر چند گوش گردون را
[...]
وقت آنست که بیرون فکنی رخت از کاخ
تنگ شد خانه ببر رخت سوی باغ فراخ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.