منم که بندهٔ مملوکم و عبید جلالت
چه جرم رفت که میرانیم ز بزم وصالت
حرام باد مرا زندگی به شام فراقت
بکش به بزم وصالت که خون بنده حلالت
فشاندم از مژه آبی که برنخیزد از آن گرد
بهل که خاک شود تن بر آستان جلالت
ز خون دل شده میراب عمریش مژه من
کنون که شد ثمری غیر گو مچین زنهالت
اگرچه خضر شوم غوطهور به چشمه حیوان
که چون سکندر لب تشنهام به جام زلالت
ز من بر آینهات گر نشسته گرد ملالی
بشوی آینه از آب عفو گرد ملالت
غلام حلقهبهگوشت منم مرا مفروش
اگرچه خلق جهانند هندوی خط و خالت
گمان مدار که کفران نعمت تو نمودم
که هست قوت شبانروزیم ز خوان نوالت
زکات حسن ز درویش خویش باز گرفتی
به آن گمان که فزاید مگر به گنج جمالت
ولی کمال چو دادت خدای مال ببخشای
مباد اینکه رسد آفتی به عین کمالت
اگر به بزم خود آشفته را دوباره بخوانی
دوام عمر بخواهد همی ز حیدر و آلت
علی که داد تمیزت علی که کرد عزیزت
علی که داد جمالت علی که داد جلالت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق اشاره میکند. او خود را بنده و غلام معشوق میداند و زندگی بدون او را سخت و حرام میخواند. شاعر خواهان دوستی و وصال معشوق است و از درد فراق رنج میبرد. او به زیبایی و جلال معشوق اشاره میکند و تاکید میکند که تنها از رحمت و عفو او زندگی میکند. همچنین یادآور میشود که همواره به دنبال برقراری ارتباط با معشوق است و برای به دست آوردن عشق او، حتی از خدایان و بزرگان میگذرد. در نهایت، شاعر به علی، به عنوان نماد عظمت و برکت، اشاره کرده و قدرت و جلال او را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: من بنده و بردهٔ تو هستم و به خاطر چه خطایی ما را از میهمانی عشق تو دور میکنی؟
هوش مصنوعی: زندگی در جدایی از تو بر من حرام است. مرا به محفل وصالت ببر، زیرا عشق من به تو مانند خون در رگهایم است و من حق دارم به آن دسترسی داشته باشم.
هوش مصنوعی: چشمم را اشک باران کردم تا این که از این قطرات، باد نوزد و گرد و غبار بر زمین بپاشد و آن خاک به پاهای تو برسد که عظمت و جلال تو را نشان دهد.
هوش مصنوعی: میراب که سالها با خون دل زحمت کشیده و تلاش کرده است، حالا که نتیجهای به دست آمده، دیگر از زحمت و رنج او آزرده نشوید و از میوهی زحماتش غافل نمانید.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است به دامان خضر، پیامبر جاودانی بروم که در چشمه زندگیبخش غوطهور است، اما من همچنان مانند سکندر، با تشنگی از آب زلال و ناب تو احساس نیاز میکنم.
هوش مصنوعی: اگر بر آینهات غباری از اندوه نشسته، با آب بخشش آن را پاک کن و غم را از زندگیات دور ساز.
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که به عشق تو گردنبند گرانبهایی به گردن دارم. مرا به هیچ قیمتی نفروش، زیرا با وجود اینکه مردم دنیا به زیباییها و شکل و شمایل خود مینازند، من تنها به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: به گمان تو فکر نکن که من از نعمتهای تو بیتوجهی کردهام، زیرا قوت و روزی من از سفرهی بخشش و نعمت توست.
هوش مصنوعی: تو زکات زیبایی خود را از درویش گرفتید با این تصور که این کار میتواند بر جمال شما بیفزاید، اما در واقع چنین نیست.
هوش مصنوعی: اگر خدای متعال به تو نعمتی عطا کرده است، شایسته است که هرگز نگذارند آسیبی به آن نعمت برسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که دلتنگ و پریشان است را دوباره به مهمانی و جمع خود دعوت کنی، عمر او نیز به برکت و حمایت حیدر (علی) طولانیتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: علی کسی است که به تو فهم و درک عطا کرد، او کسی است که مقام و احترام به تو بخشید، او کسی است که زیباییات را به تو ارزانی داشت و او همچنین کسی است که عظمت و بزرگیات را به تو داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت
کسی بچشم سرو سر ندیده روی مثالت
بقول راست چو مطرب سحرگهان ببسیطی
بگوید از غزل من نشید وصف جمالت
چو دست مرتعش آن دم زمین بلرزه درآید
[...]
بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت
بآستین ملامت ز آستان کمالت
دلم بغیر جناب تو هیچ جای ندارد
بحق شام فراقت، بحق صبح وصالت
بخود نیامدم، ای جان، بقرب حضرت جانان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.