زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت
کسی بچشم سرو سر ندیده روی مثالت
بقول راست چو مطرب سحرگهان ببسیطی
بگوید از غزل من نشید وصف جمالت
چو دست مرتعش آن دم زمین بلرزه درآید
ز پای وجد که کوبند مردم از سر حالت
تو نقل مجلس مستان عشق خویشی ازیرا
چو پسته یی بدهان (و) چو شکری بمقالت
جریح تیغ غمت را حیات درد دل آمد
که عشق راحت جانش بمرگ کرد حوالت
چو عشق ملک بگیرد سپاه طبع بمیرد
که عادلان ننشانند دزد را بایالت
درت مقید دیوار هر دو کون نباشد
ز هفت پرده برونست آستان جلالت
بعقل کس نتوانست ره بسوی تو بردن
سها نکرد کسی را بآفتاب دلالت
تو شاه ملک جمالی و دل پیاده راهت
که جان بعشق رخ تو بداد و برد خجالت
مکن بآتش هجران دگر عذاب کسی را
که همچو آیت رحمت بسی گرفت بفالت
اگر چه انده عشقت بجان خریدم لیکن
زیان نکرد و مصونست بیع ما ز اقالت
حیات رخت اقامت بر اسب رحلت بستی
اگر عنان نگرفتی مرا امیذ وصالت
چو نیست ذکر تو عادت چو نیست کار تو پیشه
حدیث جمله فسونست و شغل جمله بطالت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد و تأثیر آن بر دل و جان عاشق را به تصویر میکشد. او میگوید که جهان به خاطر جمال معشوق روشن شده و هیچکس مانند او را دیده است. این زیبایی باعث شور و شوق در دل مستان عشق میشود و درد عشق را که به مرگ میانجامد، توصیف میکند. شاعر در ادامه به نظام عشق و زیبایی اشاره میکند و میگوید که عشق او را به مرگ و زندگی در عشق مشغول کرده است. معشوق همچون آیتی از رحمت است و نمیخواهد کسی در عذاب جدایی باشد. نهایتاً، شاعر بر این نکته تأکید میکند که عشق او هیچ ضرری ندارد و زندگیاش وابسته به وصال معشوق است.
هوش مصنوعی: به به، جهان به نور و زیبایی تو روشن شده است، زیرا کسی در برابر جلوهات به شکلی مانند سرو سرش را بلند نکرده است.
هوش مصنوعی: به گفته راست، مانند نوازندهای که در صبح زود مینوازد، اگر با دلنشینی و سادگی از شعر من بخواهد توصیف زیباییات را بگوید، نمیتواند.
هوش مصنوعی: وقتی دست لرزان او به زمین میخورد، زمین هم از زیر پایش به لرزه درمیآید، چون مردم به خاطر حالت وجد و شوق به شدت پاها را به زمین میکوبند.
هوش مصنوعی: تو در جمع عاشقان حضوری و مانند پستهای که در دهان باشد، شیرینی و خوشنامی تو همچون شکر است که در سخنانت نمایان میشود.
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از عشق، به اندازهای عمیق و طاقتفرساست که زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد. این احساسات غمانگیز مثل تیغی است که قلب را مجروح میکند و در عین حال عشق به آن اندازه شیرین و آرامشبخش است که جان را به قربانی کردن خود خواهش میکند.
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دل انسان حاکم شود، احساسات و تواناییهای او از بین میرود، زیرا انسانهای عدالتخواه دیگر به دزدی اجازه نمیدهند تا در مسند قدرت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: در از دیوار دو جهان محدود نیست و تنها با گذر از هفت پرده میتوان وارد آستان عظمت تو شد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته با عقل خود راهی به سوی تو پیدا کند و هیچکس نتوانسته به وسیله آفتاب، تو را نشان دهد.
هوش مصنوعی: تو زیبای بینظیری و دل من که مانند پیادهرو است، جان خود را به عشق چهرهات تقدیم کرده و از این کار شرمنده است.
هوش مصنوعی: دیگر کسی را با آتش جدایی عذاب نده، چون او مانند آیتی از رحمت است که بر تو نصیب شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه عشق تو برایم دردآور است و آن را با تمام وجودم پذیرفتهام، اما این عشق برای من ضرری نداشته و معاملهام با تو هیچگاه لغو نخواهد شد.
هوش مصنوعی: زندگیات در حال رهایی است و اگر کنترلش را به دست نگیری، من به وصال تو امیدی ندارم.
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو نیست، عادتها و رفتارها نیز به سردی میگرایند. هر سخنی بدون یاد تو بیفایده و هر کار بدون تو بیهدف است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت
بآستین ملامت ز آستان کمالت
دلم بغیر جناب تو هیچ جای ندارد
بحق شام فراقت، بحق صبح وصالت
بخود نیامدم، ای جان، بقرب حضرت جانان
[...]
منم که بندهٔ مملوکم و عبید جلالت
چه جرم رفت که میرانیم ز بزم وصالت
حرام باد مرا زندگی به شام فراقت
بکش به بزم وصالت که خون بنده حلالت
فشاندم از مژه آبی که برنخیزد از آن گرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.