گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

از شوق گل رویت رفتم به گلستان‌ها

همرنگ رخت یک گل نشکفته به بستان‌ها

از خار جفا بلبل مجروح ببوی گل

گلچین به طرب از گل انباشته دامان‌ها

با نوگل بستانی بلبل به نواخوانی

من یاد تو می‌کردم با ناله و افغان‌ها

یاقوت لب لعلت تا در کف غیر افتاد

من ریختم از حسرت از دیده چه مرجان‌ها

تا کرده کنار از من آن گوهر یکدانه

از اشک روان دیده دید است چه طوفان‌ها

هستند گواه من دستان خضاب از خون

کان سنگدلان خونم خوردند به دستان‌ها

تا از حشم لیلی شاید که نشان یابم

مجنون‌صفتم هرروز در طوف بیابان‌ها

کی حال دلم دانی در حلقه گیسویش

ای آنکه نگردیدی گوی خم چوگان‌ها

آن دل که پریشانست از زلف پریشانی

حاشا که برآساید از سنبل و ریحان‌ها

گر ترک کماندارت در قصد دل ما نیست

هر سوز مژه در کف دارد ز چه پیکان‌ها

از زلف پریشانت صد سلسله آشفته

وز چاک گریبانت صد چاک گریبان‌ها

 
 
 
سنایی

ای در دل مشتاقان از عشق تو بستان‌ها

وز حجت بی‌چونی در صنع تو برهان‌ها

در ذات لطیف تو حیران شده فکرت‌ها

بر علم قدیم تو پیدا شده پنهان‌ها

در بحر کمال تو ناقص شده کامل‌ها

[...]

میبدی

مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان

از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها

از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها

وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
سعدی

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها

[...]

سیف فرغانی

ای کرده به عشق تو دل پرورش جان‌ها

گردون چو رخت ماهی نادیده به دوران‌ها

آن را که چو تو سروی در خانه بود دایم

از بی‌خبری باشد رفتن سوی بستان‌ها

آن را که گل رویش زردی ز غمت گیرد

[...]

کمال خجندی

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها

کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها

با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه

کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها

تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه