از پیرهنت بویی آمد به گلستانها
کردند پر از نکهت گلها همه دامانها
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبانها
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
افکند لب لعلت شوری به نمکدانها
گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها
چون لب به حدیث آری بر باد دهی جانها
دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه
از ابر سیه باشد افزونی بارانها
بیمار ترا محرم شربت دهد و مرهم
بیچاشنی دردت فریاد ز درمانها
عیش و طرب عاشق درد و غم یار آمد
گر نیست گمان اینها باشد دگرت آنها
عید است و کمال ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبهی یار میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا به حس و حال عاشقانهی خود اشاره میکند. بوی پیرهنت به گلستانها باز میگردد و همه جا را پر از نکهت میکند. زلف و لب یار به قدری جذاب و دلنشین هستند که گویی جانهای عاشقان را تحت تاثیر قرار میدهند. شاعر همچنین به درد و غم ناشی از دوری یار اشاره کرده و میگوید که در این حال، دیدار رقیب از دور باعث افزایش دلتنگی و گریهاش میشود. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که عید و شادی واقعی زمانی به وجود میآید که یار در کنار باشد و باید به عنوان قربانی عشق، خود را فدای او کند.
هوش مصنوعی: از لباست عطر و بویی به مشام میرسد که تمام باغها و گلستانها را پر کرده است و همه گلها خوشبو شدهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت روابط انسانی و عشق اشاره دارد. شاعر میگوید که با رشتهای که زلف معشوقه است، تمامی چاکها و دردهای زندگی را دوخته و به نوعی تمام مشکلات را برطرف کرده است. به عبارتی دیگر، محبت و زیبایی معشوق میتواند تمامی زخمها و آسیبها را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات چنان است که مانند سبزهای درخشان به چشم میآید و لبهای سرخ و شیرینت طعمی شبیه به نمک دارد که همه را به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: اگر موهایت را رها کنی و بر روی زمین بیندازی، سرها را مجذوب خود میکنی و اگر با لبهایت گفتوگو کنی، جانها را به باد میدهی.
هوش مصنوعی: دیدن رقیب از دور باعث شد که من گریه کنم، به مانند بارانهایی که از ابرهای تیره میبارند و هر چه بیشتر میبارند.
هوش مصنوعی: بیمار تو به تو دارویی میدهد که کاملاً بیطعم است، و از شدت دردش فریاد میزند که درمانها به دردش نمیخورند.
هوش مصنوعی: زندگی شاد و خوش عاشق همراه با درد و غم معشوق است؛ اگر این احساسات وجود ندارد، پس هیچ چیز دیگری هم نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این روز عید است و اگر محبوب وجود داشته باشد، ما هم باید جزئی از قربانیها باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
در بحر کمال تو ناقص شده کاملها
[...]
مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
[...]
ای کرده به عشق تو دل پرورش جانها
گردون چو رخت ماهی نادیده به دورانها
آن را که چو تو سروی در خانه بود دایم
از بیخبری باشد رفتن سوی بستانها
آن را که گل رویش زردی ز غمت گیرد
[...]
ای چشم تو در شوخی سرفتنه دورانها
خط خوش و رخسارت رشک گل و ریحانها
از نرگس مخمورت وز زلف پریشانت
سرمست صفا دلها، آغشته غم جانها
گفتم که: نکو دانم وصف دهنت، گفتا:
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.