گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

آفرینش چیست بحر و پیش او گردون حبابی

ما همه لب‌تشنگان و مانده بر نقش سرابی

چون مدار کارها هیچ است باز از آن دهان گو

نقش این هستی نماند رخت بر اندر خرابی

آفتاب ار می‌پرستد هندویی من ابر گیسو

کز شکنج ابر تو تابد شبانه آفتابی

گر بپوشی هفت پرده باز رخ بی‌پرده داری

نور سینا چون بتابد کی به جا ماند حجابی

مطرب ار این پرده بنوازد کسی عاقل نماند

ساقی ار این باده پیماید نخواهد خضر آبی

من به ذوق عشق و مستی تو به شوق خودپرستی

زاهدا تا بر که دشوار است اگر باشد حسابی

نغمه‌ای برکش مطربا دستی برافشان

شاهدا پایی بکوب و ساقیا آور شرابی

وصل چون امشب میسر شد غم فردا چه باشد

ور بهشتی نقد اگر در وعده‌ها باشد عذابی

می بنوش و مدح حیدر گوی آشفته به مستی

کاینچنین از هاتف غیبم به گوش آمد خطابی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجیرالدین بیلقانی

خسروا بر تخت شاهی همچو بر چرخ آفتابی

باده خور کز بخت فرخ هرچه می‌خواهی بیابی

چون ندارد کار عالم هیچ حاصل جز خرابی

ای درنگ عالم از تو، به که در عشرت شتابی

دیر زی ای شاه عالم! در نشاط کامیابی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
طغرای مشهدی

غیر اگر سویت ببیند، رونپوشی، رخ نتابی

گر من از دورت ببینم، شرمگینی، در نقابی

نوبهار باغ هستی چون به رخسارت ننازد؟

یک گلی چون مهر، اما نه چمن را آب و تابی

در مقام نرمخویی، چون شمیمی در گلستان

[...]

افسر کرمانی

زلفکا، وه، وه، تو آن مشکین رسن پرچین نقابی

کت جهانی دل گرفتار است در هر پیچ و تابی

گه حوالی جبینت جای و گه پیرامن رخ

هم سمندر وش در آتش، هم حباب آسا بر‌ آبی

گه مصلای رخت مأوا، و گه محراب ابرو

[...]

صامت بروجردی

چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه

سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه

جملگی چون طایر پر بسته بی‌آشیانه

در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه

بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صامت بروجردی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه