مشتاق بود گوش به رودی و سرودی
مطرب به نواساز بکن چنگی ورودی
در پرده عشاق مزن شور مخالف
آهنگ مؤالف زن و وزر است سرودی
شاید که برد ضرب اصولت به حجازم
کاز فرع نبرده است کسی رده بحدودی
ای شاهد شنگول پناهی تو بمستان
برخیز و بجا آر قیامی و قعودی
در میکده امشب همه ذکر ملکوت است
دارند مگر خیل ملک قوس صعودی
بگذاشت لبم بر لب و گفتیم بسی راز
بانی همه شب بود مرا گفت و شنودی
ساقی بده آن قلزم مواج حقیقت
کاین بحر سرابست همه بود و نبودی
آن جامه بیرنگ ده از کارگه عشق
کاز رخت تعلق ننهم تاری و پودی
ای شاهد قدسی زتو چون چشم بپوشم
کم مردمک چشمی و در عین شهودی
ما سایه و خورشید توئی ای شه مردان
ما جمله فروعیم و تو خود اصل وجودی
مردود ابد بود چو شیطان زدر دوست
جبریل نمیکرد اگر بر تو سجودی
از دست یداله بکش سوی بهشتش
آشفته که در نار عمل کرده خلودی