وقتی ای جاذبه عشق نکردی کششی
که بزنجیر جنون سلسله ای را بکشی
ما همه کاه و تو چون کاه ربائی ای عشق
سوی خود هر دو جهان را بکشی از کششی
گه بزلفین کج آویزی و گه با خط سبز
تابکی ای دل سودا زده در کشمکشی
آستین پر بود از عنبر مشکین گوئی
که صبا کرده بآن زلف دو تا دست کشی
گرنه نادان شدی ای آدم خاکی بنیاد
از چه بر دوش خود این بار امانت بکشی
نخری حور بهشتی به پشیزی فردا
اگر امروز بیابی صنمی حور وشی
بنه ای صیرفی عشق مرا در آتش
از خلاصش چه غم آن زر که در او نیست غشی
با چنین روی خوش و حلقه موی دلکش
آدمیزاده کجا حوری غلمان روشی
بس پریشان وسرافکنده و بی آرامی
مگر ای زلف چو آشفته تو عاشق منشی
هوس باده کوثر نکنی ای زاهد
اگر از میکده عشق شرابی بچشی
نیست آشفته بدامان علی دست رست
لیک چون نام خوشش ورد زبان کرده خوشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جذابیت آن است. شاعر به توصیف کشش و جاذبهای میپردازد که عشق ایجاد میکند و از قدرت آن برای جذب انسانها سخن میگوید. او به تضاد بین عشق و جنون اشاره دارد و از دل مشغولیهای خود در پیله عشق سخن میگوید. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از عواقب نادانی انسانها در عدم درک ارزش عشق و زیبایی آن صحبت میکند. همچنین به فرار از جذابیتهای دنیوی و شناختن عمق عشق و زیباییهای آن فرامیخواند. در نهایت، او عشق را همچون شرابی مدهوشکننده توصیف میکند که انسان را از دنیای مادی جدا میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو آن جذابیت و کشش را نداشت که مرا به زنجیر دیوانگی بکشاند.
هوش مصنوعی: ما همه مثل کاهی هستیم و تو مانند یک کاهربا هستی، ای عشق! به خاطر جذبهات میتوانی هر دو جهان را به سوی خود بکشانی.
هوش مصنوعی: گاهی با زلفهای کج خود بازی میکنی و گاهی با خط سبز خود زیبایی میسازی، ای دل عاشق و دیوانه که در این کشمکش به سر میبری.
هوش مصنوعی: آستین من پر از بوی خوش و عطرهایی شگفتانگیز است، گویی نسیمی به این دو زلف زیبا دست مالیده است.
هوش مصنوعی: ای انسان خاکی، اگر نادان شوی، چرا بر دوش خود این بار سنگین امانت را حمل میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر امروز بتوانی یک دوست خوب و زیبا پیدا کنی، ارزش آن به مراتب بیشتر از داشتن یک حور بهشتی در فردا است که به راحتی به دست میآید.
هوش مصنوعی: عشق من مانند یک بنه (سکوی بلند) از شراب است، و من را در آتش عشقش رها کرده است. نگران نیستم از اینکه آن طلا در آن نشانهای از گزش (چیزی که آسیب رساند) ندارد.
هوش مصنوعی: با چهره زیبا و موهای دلربا، آیا آدمی میتواند به بهشت و زیباییهای آن فکر کند؟
هوش مصنوعی: من به شدت بیقرار و آشفتهام، مگر اینکه زلفهای پریشان تو نشاندهندهی عشق من به تو باشد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، اگر به نوشیدن شراب عشق از میکده ننشینی، دیگر به دنبال خوشیهای بهشتی مثل کوثر نرو.
هوش مصنوعی: در حمایت و دلبستگی به علی، هیچگونه آشفتگی وجود ندارد، اما وقتی که نام زیبا و دلنشین او بر زبانها جاری میشود، شادی و خوشحالی به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لی حبیب عربی مدنی قرشی
که بود درد و غمش مایه شادی و خوشی
فهم رازش نکنم او عربی من عجمی
لاف مهرش چه زنم او قرشی من حبشی
ذره وارم به هواداری او رقص کنان
[...]
شاعر خیره در اقلیم سخن میباشد
جان ستاننده ز اعدانه به تلخی به خموشی
گر بنابر غرضی گرچه نگوید هجوت
مدحت آن نوع بگوید که تو خود را بکشی
گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی
من نه انکار کنم چون تو بدان کار خوشی
پیش روی تو دو زلف تو سرافکنده به زیر
چون بر خواجهٔ رومی دو غلام حبشی
خوی خوش به بود از روی خوش ای ترک تتار
[...]
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.