گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

به وصل تو نرسد کس به هیچ تقریبی

به وهم نیز نگنجیده‌ای به ترکیبی

دریغ و درد که کردی تغافل اندر بزم

رقیب کرد به قتلم اگرچه تقریبی

مرا از ناصیه پیداست صدق خدمت عشق

اگر که مدعیانم کنند تکذیبی

مزن تو لاف ادب ای حکیم یونانی

ادیب عشق نکرده تو را چو تأدیبی

ز حسن خلق و ز تهذیب نفس دم چه زنی

اگر ریاضت عشق نکرده تهذیبی

برو به باغ ولای علی تو آشفته

که بر درش نبرد راه هیچ آسیبی

به تیه ظلمت نفس اوفتاده بودم دوش

مرا به کوی تو می‌کرد خضر ترغیبی

چه رتبه‌ات بود ای عشق و منزلت به کجاست

نه در فراز مکان داری و نه در شیبی