ای آهوی تتاری نافه اگر نداری
زآن مو چرا نگیری زآن بو چرا نیاری
از آب چشم عشاق رو وام کن دو قطره
ای ابر نوبهاری باران اگر نداری
از خارخار عشقت در دل اگر اثر هست
در روز تیرباران شاید که سر نخاری
محصولت ار بباید تخم عمل بیفشان
فردا شوی پشیمان امروز اگر نکاری
از سوختن عجب نیست نه پرده فلک را
آهی اگر سحرگه از سوز دل برآری
ما کشته تخم امید در رهگذار باران
تو ابر نوبهاری بر ما چرا نباری
آشفته عاشقانت از خود نمیشمارند
چون ابر اگر نباری یا همچو نی نزاری
مطرب چو هست روحت ساقی چو هست راحت
حسنی چرا نسازی جامی چرا نیاری
دریوزه بایدت کردت از همرهان در این ره
از حب آل حیدر گر توشه برنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.