درِ دکّان گشود حلوائی
در دیگر مگس چه پیمائی
جز به سر راه عشق نتوان رفت
پای اندر طلب چه فرسائی
به نیازندا جن به کف عشاق
وقت شد تا ز ناز بازآئی
حشم لیلیش بود به درون
نیست مجنون عشق صحرائی
یک جهان دل به آن دو زلف دو تا
همه آشفتهاند و سودائی
پیش آن قد معتدل در باغ
سرو را نیست لاف رعنائی
همه جا او به جلوه ما به طلب
ما و یاریم هر دو هر جائی
گر به تاراج رفت خانه چه باک
هر که را دلبریست یغمائی
در نهان با رقیب مهر مورز
تا مگر قدر خود بیفزائی
از حریف دغل نپرهیزی
تا که دامان خود بیالائی
همه مصر طالب یوسف
جز زلیخا که داشت دارائی
لاجرم بوی میدرد پرده
در نهان می اگر به پیمائی
جان آشفته سوختی از رشک
هان حذر کن ز تیغ مولائی
ز آنکه حیدر یکی و حق احد است
بستا دوست را به یکتائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
چون پدید آمدی تو بر هر کس
[...]
چند پویی به گرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویایی؟
تا کی از بهر قوت و شهوت نفس
همچو کاسانه مینیاسایی؟
چون بدان شهر جان فرود آیی
زین همه دردسر بیاسایی
خسروا، از کمال دانایی
روی دولت همی بیارایی
گاه مال زمین همی بخشی
گاه فرق فلک همی سایی
حرب جویان نهان شوند از بیم
[...]
این همه چابکیّ و زیبایی
این چنین از کجا همیآیی
چون مه چارده به نیکویی
چون بت آزری به زیبایی
مه نخوانم تو را معاذالله
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.