گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

درِ دکّان گشود حلوائی

در دیگر مگس چه پیمائی

جز به سر راه عشق نتوان رفت

پای اندر طلب چه فرسائی

به نیازندا جن به کف عشاق

وقت شد تا ز ناز بازآئی

حشم لیلیش بود به درون

نیست مجنون عشق صحرائی

یک جهان دل به آن دو زلف دو تا

همه آشفته‌اند و سودائی

پیش آن قد معتدل در باغ

سرو را نیست لاف رعنائی

همه جا او به جلوه ما به طلب

ما و یاریم هر دو هر جائی

گر به تاراج رفت خانه چه باک

هر که را دلبریست یغمائی

در نهان با رقیب مهر مورز

تا مگر قدر خود بیفزائی

از حریف دغل نپرهیزی

تا که دامان خود بیالائی

همه مصر طالب یوسف

جز زلیخا که داشت دارائی

لاجرم بوی میدرد پرده

در نهان می اگر به پیمائی

جان آشفته سوختی از رشک

هان حذر کن ز تیغ مولائی

ز آنکه حیدر یکی و حق احد است

بستا دوست را به یکتائی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

این دو شغل برید و عرض به تو

یافته خرمی و زیبایی

روی این را همه بیفروزی

صدر آن را همه بیارایی

چون پدید آمدی تو بر هر کس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
عمعق بخاری

چند پویی به گرد عالم چند؟

چند کوبی طریق پویایی؟

تا کی از بهر قوت و شهوت نفس

همچو کاسانه می‌نیاسایی؟

وطواط

خسروا، از کمال دانایی

روی دولت همی بیارایی

گاه مال زمین همی ‌بخشی

گاه فرق فلک همی سایی

حرب جویان نهان شوند از بیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
انوری

این همه چابکیّ و زیبایی

این چنین از کجا همی‌آیی

چون مه چارده به نیکویی

چون بت آزری به زیبایی

مه نخوانم تو را معاذالله

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه