گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

محتسب چند ز کین شیشه ما می‌شکنی

شرم کن از می اگر رحم به ما می‌نکنی

دل ما شیشه ما عشق ازل باده او

حرم خاص خدا را ز چه رو می‌شکنی

تو که صد خیل گرفتار به یک مو داری

دام بر صید وحوش از چه به صحرا فکنی

پیش چشمت چه، محل لشکر ترکان دارد

تو که از تیر نظر رستم دستان بزنی

شاید از حیله اخوان نکند جامه قبا

یوسفی را که به خون غرقه بود پیرهنی

دل افسرده سمنزال محبت طلبد

کند افسرده خزان باغ و گل و یاسمنی

حسن گل را که خبردار شود در گلزار

بلبل ار برنکشد نغمه صوت حسنی

فتنه‌جویان بگریزند زشه روی بپوش

تو که از چشم سیه فتنه دور زمنی

همه جا خیمه لیلاست سراسر در و دشت

جویدش بیهده مجنون بربع و دمنی

لعل لب را چه کنی بوسه‌گه بوالهوسان

خاتم جم نبود لایق هر اهرمنی

من و ما در حرم عشق مزن آشفته

که در آن خانه به جز حق نسزد ما و منی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

این چه لطفست که ناموس صبا میشکنی

وین چه حلمست که دشمن به غلط میفکنی

دشمنان از سخن نرم تو مغرور شدند

وقت باشد که زیانکار شود خوش‌سخنی

چند ازین قاعده‌ها وقت درآمد که کنون

[...]

عطار

در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی

این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی

حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود

مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی

از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا

[...]

مولانا

به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی

چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی

گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو

تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی

گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری

[...]

سعدی

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی

من توام هیچ نمی‌دانم اگر خود تو منی

شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود

که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی

وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه