تو را چه رفت که پیمان دوستان بشکستی
برون شدی زسر عهد و برخلاف نشستی
بدام دانه و خال و خطم بدام فکندی
برنگ و حیله و افسون مرا زقید بجستی
دو چشم وقف بروی تو بود باز ببستی
دلم که مخزن مهر رخ تو بود شکستی
زدامن ارچه بری دستم وز در چه برانی
بیا بیا که بپای تو سر نهم بدرستی
بیار ساقی مجلس زآب میکده جامی
بجرعه ای بنشانم غبار چهره هستی
اگر بزخم درونها نمک زنی زلبانت
بکن علاج دل اول که خود نخست بخستی
زفیض مستی رستی زننگ هوش رهیدی
بدام عشق درافتادی و زخویشتن تو برستی
بت خلیل شکن زیب کعبه دل ما شد
بهرزه از چه بتان رخام را بپرستی
خلیل بت شکن کعبه وجود علی شد
که عقل و حکمت افزاید از شراب به مستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس درد و ناامیدی خود از خیانت دوستان و شکستن پیمانهایشان اشاره میکند. او از این که عشق و زیبایی بر او چیره شده و به دام افسونها گرفتار شده است، شکایت میکند. همچنین، از سوز دل ناشی از جدایی و غم به خاطر از دست رفتن عشق میگوید و به یادآوری لحظات خوش اشاره میکند. شاعر در نهایت به قدرت عشق، مستی و حکمت اشاره کرده و به شخصیتهای بزرگ مانند خلیل و علی به عنوان نمادهای عشق و عقل اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چرا تصمیم به شکستن پیمان دوستی گرفتی؟ از عهد و قراردادت خارج شدی و خلاف آنچه وعده داده بودی عمل کردی.
هوش مصنوعی: تو مرا با دانههایی که گذاشتی، به دام انداختی و با رنگ و نیرنگ و جادو، مرا فریب دادی و از بند رها کردی.
هوش مصنوعی: دو چشمانم همیشه به تو خیره بود، اما اکنون که آنها را بستهای، قلب من که محل عشق تو بود، شکسته شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که من را از دامن خود برانی و از در خانهات دور کنی، باز هم بیا و نزد من بیا، زیرا من به خاطر تو آمادهام سر به پا بگذارم و تو را بپرستیم.
هوش مصنوعی: ساقی، بیا و از شرابخانه برایم جامی بیاور تا بجرعهای بنوشم و غبار و کدورتهای زندگی را از چهرهام پاک کنم.
هوش مصنوعی: اگر با زبانت بر زخمهای درونی دیگران نمک بپاشی، در واقع درمان دل خودت را که خودت به آن آسیب زدهای، فراموش میکنی.
هوش مصنوعی: از نعمت شادی و سرخوشی آزاد شدی، بهطوریکه دیگر در قید و بند عقل نیستی. در دام عشق گرفتار شدهای و از خودت رها شدهای.
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا که بت خلیل را شکستی، دل ما در کعبه تو جای دارد. چرا باید به بتان از سنگ و رخام احترام بگذاری؟
هوش مصنوعی: علی، شخصیتی است که با قدرت و ارادهاش، نقش مؤثری در شکستن بتهای جهل و خرافات ایفا کرده است. او مانند شرابی است که به هوش و درک انسانها میافزاید و بیداری و آگاهی را به ارمغان میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت
[...]
اگر چه از بر من بارها چو تیر بجستی
هم آخرم بکشیدیّ و چون کمان بشکستی
درآمدم که نشینم، برون شدی به شکایت
برون شدم که بیایم، درم به روی ببستی
مرا به داغ بکشتی، ولی ز باغ رخ خود
[...]
به خویشتن ز چه بستی دلا تو تهمت هستی؟
که تو حبابی و از بحر بود این همه مستی
فکند لطمه موج فراق چون به کنارت
به خود مبند تو تهمت گمان مدار ز هستی
خداپرستی و حقجوئی است تلخ به کامت
[...]
دلم به زلف تو عهدی که بسته بود شکستی
میان ما و تو مویی علاقه بود گسستی
ز شکل آن لب و دندان توان شناخت که یزدان
ز تنگنای عدم آفرید گوهر هستی
حدیث طول امل را نمود زلف تو کوته
[...]
الا که از مینخوت مدام بیخود و مستی
بخود نگر که چه بودی چه میشوی چه هستی
گرت بچرخ برین جا دهد بلندی طالع
اگر نه تن بتواضع دهی ملاف که پستی
چو در سجود خودستی مگو خدای پرستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.