شب وصل است ای عاشق بپای دوست کن جانی
بروز عید اندر کیش ما رسم است قربانی
خضر را گو مناز از آب حیوانت تو چندانی
که ابر از بحر میخانه بمستان داد بارانی
میان لیلی و مجنون مگو باشد بیابانی
که حاجی را براه کعبه گل شد هر مغیلانی
زلیخا خود بزندان فراقش گر گرفتاری
پسندیدی چرا بر یوسف کنعان تو زندانی
اگر مرده کنی زنده مکن دعوی حذاقت را
طبیبا گر فلاطونی بدرد عشق درمانی
نه از زلف پریشانش من آشفته پریشانم
که در هر حلقه ای از ذکر او بینی پریشانی
بجز زلف و قد فتان و چشم فتنه انگیزت
زبیم تیغ شه در پارس باقی نیست فتانی
درآ ای صفت شکن اندر صفت میدان نیکویان
بزن هر جا سری بینی چو گو یکدم بچوگانی
گنه ای کاتب اعمال چندان ثبت کن از ما
به مهر مهر حیدر ما به کف داریم فرمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به موضوع عشق و وصل میپردازد و به اهمیت قربانی کردن در عید و عشق اشاره دارد. شاعر به زیبارویان و درد عشق میگوید که در عشق گاه باید از زخمها و جداییها رنج برد. او به مراسم حج و زیباییهای روابط عاشقانه اشاره میکند و بر اهمیت عشق و زیباییاش تأکید دارد. شاعر به چالشها و پیچیدگیهای عشق اشاره میکند و جویای راهی برای بیان عشق و احساساتش است. در نهایت، او از ثبت اعمال و یادآوری محبتهای خویش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در شب وصال، ای عاشق، جان خود را برای دوست قربانی کن؛ در روز عید، در آیین ما رسم بر این است که قربانی لازم است.
هوش مصنوعی: خضر را بگو که از آب حیات تو بپرور، همانقدر که ابر از آب دریا برای مینوشان باران میفشاند.
هوش مصنوعی: بین لیلی و مجنون نگو که بیابانی وجود دارد که در آن حاجی به سمت کعبه میرود و گل شده است؛ هر کسی که در این سفر باشد، در واقع درگیر عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: اگر زلیخا خود به خاطر دوری از یوسف در قید و بند شده، تو چرا یوسف کنعان را در زندان میکنی؟ چگونه ممکن است که زیبایی و عشق او را برنجانی و به او ظلم کنی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی را بکشید، در مورد مهارتهایتان ادعا نکنید که به مانند یک پزشک ماهر عمل میکنید. حتی اگر شما همچون فلاطون به عشق بپردازید، باز هم دردها را درمان نمیکنید.
هوش مصنوعی: من به خاطر زلفهای آشفتهی او مضطرب و پریشان نیستم، بلکه هرجا که یاد او در ذهنم بیافتد، همان پریشانی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: غیر از زیبایی زلفها و قامت دلربایت و چشمان فریبندهات، در این سرزمین دیگر چیزی از زیبایی و جذابیت باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به درون بیا و به زیباییها نزدیک شو، هر جا که سری را ببینی، با شجاعت و خونسردی عمل کن و از جوانی و زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: ای نویسندهٔ اعمال، بارها گناههای ما را ثبت نکن. ما در دلمان مهر و محبت حضرت علی (ع) داریم و با این محبت، قدرت و فرمانی در دست داریم که بر گناهانمان میتواند غلبه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.