ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
حرفی نستد هیچ زبانی ز گلویی
تو سایهٔ یزدانی و بیحکم تو کس را
از سایهٔ خورشید نه رنگی و نه بویی
مهدی جهانی تو که دجال حوادث
از حال به حالی شده وز خوی به خویی
جز در جهت بارهٔ عدل تو نیفتد
هرکس که اشارت کند امروز به سویی
جز رحمت و انصاف تو همخانه نیابند
هر صادر و وارد که درآیند به کویی
جستند و ز کان تو برآمد گهر ملک
آری نرسد ملک به هر گمشده جویی
بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند
لیکن مثلست آنکه چناری و کدویی
در نسبت فرمان تو هستند عناصر
چون چار عیال آمده در طاعت شویی
بیرای تو خورشید نتابد غم او خور
کو نیز در این کوکبه دارد تک و پویی
با دست تو گر ابر نبارد کم او گیر
جایی که تو باشی که کند یاد چنویی
گفتم که جهان جمله چو گوییست به صورت
گفتند حدیثیست محال از همه رویی
المنة لله که همی بینمش امروز
اندر خم چوگان مراد تو چو گویی
نصرت بهلب چشمهٔ شمشیر تو بگذشت
آن کرده ز خون حاصل هر معرکه جویی
سقای سر کوی امل خصم ترا دید
فریاد برآورد که سنگی و سبویی
ای خصم ترا حادثه چون سایه ملازم
آن رنگ نیابد به از آن هیچ رکویی
حال بد بدخواه تو مانند پیازیست
مویی نبرد در مزه توییش به تویی
تا هست فلک باعث نرمی و درشتی
تا هست شب آبستن زشتی و نکویی
در ملک تو اوراد زبانها همه این باد
کای ملک ترا عرصهٔ عالم سر کویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم
وز ناله من در تو نگیرد سرموئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
[...]
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
[...]
ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
[...]
دریاب کمال این سخن نازک و باریک
آزرده مکن خاطرت از کس سر مویی
گر با تو برابر زید آن صوفی اقرع
یا دست مرا در حق او نیست نکویی
بدخواه تو خود را ببزرگی چو تو داند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.