تو را که گفت مرا از نظر بیندازی
روی بشهر غریبان وغیر بنوازی
اگر بمهر حبیبت بغیر در جنگی
ضرورتست که با یکجهان در اندازی
زبیم غمزه چشمت دلم زجا نرود
زکافران نگریزد مجاهد غازی
بکوی ما بزند شانه آنقدر بر زلف
چرا بخون دل خلق میکند بازی
تو را که آدمئی فرق نیست با حیوان
زخیل جانوران تو بعشق ممتازی
نیاز خسته دلان جوی و لقمه را بگذار
در این دو روز که در نعمتی و در نازی
زدل شکایت بیجا مکن مدام ای اشک
از آن زخانه برونت کند که غمازی
زچنگ و بط و عود و ترانه مطرب
مرا نبود چو بانگ جرس دیگر سازی
چو روزگار بود در کمین تو آن به
که خویش را بحریم علی در اندازی
امیر مشرق و مغرب خدیو کون و مکان
پناه پارسیان در قلمرو تازی
رود بجلد سگان تو هر شب آشفته
سگی ز خود بشمر این کمینه شیرازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به احساسات و تفکرات شاعر پرداخته و به موضوعاتی مانند عشق، غم، و رابطه انسان با دنیای اطراف میپردازد. شاعر از معشوق خود درخواست میکند که او را از نظر دور نکند و در عین حال به انتقاد از افرادی میپردازد که به حیوانات تشبیه میشوند. او به قدرت عشق و تأثیر عواطف بر زندگی انسان اشاره میکند و از غمها و شادیهای روزگار سخن میگوید. در نهایت، شاعر به تقدیر از معشوق و تأکید بر ارزش زندگی و انسانیت میپردازد.
هوش مصنوعی: تو که میخواهی مرا از دید دیگران پنهان کنی، لطفاً چهرهات را به جمع غریبهها نشان نده.
هوش مصنوعی: اگر عشق محبوبت به اندازهای برایت مهم است که نیاز به جنگیدن با تمام دنیا را احساس میکنی، چنین احساسی نشاندهنده عمق عشق و وابستگی توست.
هوش مصنوعی: از نگاه ناز چشمانت دلم آرامش را از دست میدهد و از دست دشمنان فرار نمیکند، بلکه مانند یک مجاهد دلیر ایستادگی میکند.
هوش مصنوعی: در کوی ما، آنچنان به زلف میچرخد و بازی میکند که دل مردم را به خون میکشاند.
هوش مصنوعی: تو که انسان هستی، هیچ تفاوتی با حیوانات بزرگ وجود ندارد؛ تنها در عشق و محبت است که برتری داری.
هوش مصنوعی: دلهای خسته و نیازمندان به شکرگزاری و رضایت میپردازند، پس بیخود برای این دو روز که در نعمت و آرامش هستی، نگران لقمه و معاش نباش.
هوش مصنوعی: از دل خود شکایت بیمورد نکن، ای اشک عزیز. چرا که از درون خانهات برونت خواهد کرد و به غیبت و سخنچینی میانجامد.
هوش مصنوعی: من از چنگ، بط، عود و آهنگهای خواننده لذت نمیبرم؛ چون صدای جرس مرا به شیوهای دیگر به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت در کمین تو است، بهتر است که خود را به حریم علی بسپارید.
هوش مصنوعی: پادشاه مشرق و مغرب، فرمانروای جهان هستی، پناهگاه پارسیان در سرزمین عربی.
هوش مصنوعی: هر شب، وقتی که رودخانه به سمت تو جاری است، یک سگ آشفته در کنار آن وجود دارد. به تعداد این سگها توجه کن که من، یک شیرازی کوچک، هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.