گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

برق سانم زدیده میگذری

تا کجا خرمنی زجا ببری

دوستان میکشی زکینه بچشم

بکه آیا بمهر مینگری

تا تو را رهگذر کجا باشد

ما چو نقش قدم برهگذری

نظر دوست گیردت از خاک

ای که بسمل زناوک نظری

من خبر داشتم زآفت عشق

وه که دل باختم به بیخبری

جمع ناید فرشته با مردم

ننشیند میان جمع پری

آتش طور میرسد از ره

شمع را گو مکن تو جلوه گری

گل بناز و نعیم اندر باغ

غافل از آه بلبل سحری

هر که بیند پری درد پرده

آه از این عاشقی و پرده دری

غم تو میخورند روز و شبان

غم عشاق خود چرا نخوری

خضر گو چشمه حیاتت کو

تا بیاری و جرعه ای بخری

دام افکنده ای تو آشفته

تا بگیری تو باز کبک دری

مدح حیدر بگو بشیرینی

کز نی خامه ات شکر بخوری

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

این ابیات از استاد سعید نفیسی است.

استاد جمشید سروشیار در مقاله ای کیفیت انتساب اشتباه این شعر به رودکی را چنین نوشته اند : «اما کیفیت قضیه ازین قرار است که در یتیمة الدهر ثعالبی(الجزء الرابع،ص 149 طبع محمد محی الدین عبد الحمید)ذیل احول احمد بن مؤمل آمده است که وی دو بیت از اشعار رودکی را بدین دو بیت تازی ترجمه کرده است [...] استاد فقید این قطعه را از یتیمهء الدهر به کتاب خویشاحوال و اشعار ابو عبد اللّه‏ جعفر بن محمد رودکی سمرقندی»نقل فرموده و گفته است معلوم است که رودکی دو بیت‏ شعر داشته است بدین مضمون [...] شاید اصل آن دو بیت رودکی،چنانکه به خاطر مسعود این اوراق گذشته‏ است،چنین بوده باشد [...]

شگفت آن‏که هیچ یک از کسانی که این دو بیت ترجمهٔ نفیسی را از کتاب وی نقل‏ کرده‏ اند به توضیح صریح و آشکار آن مرحوم توجه ننموده و این قطعه را از رودکی پنداشته‏ اند! از این گروه‏ اند شادروان استاد محمد معین(مجموعهٔ اشعار دهخدا،ص 111)،براگینسکی‏ (رودکی،آثار منظوم،ص 110)،دکتر محمد جعفر محجوب(سبک خراسانی در شعر فارسی،ص 121)،دکتر خلیل خطیب رهبر(رودکی،ص 46)و دکتر محمد دبیرسیاقی. (پیشاهنگان شعر فارسی،ص 57).»

این جهان را نگر به چشم خرد

نی بدان چشم کاندر او نگری

[...]

لبیبی

ای بزفتی علم بگرد جهان

بر نگردم بتو مگر بمری

گرچه سختی چو نخلکه مغزت

جمله بیرون کنم بچاره گری

مسعود سعد سلمان

نه چو تو در زمانه ناموری

نه چو نام تو در جهان سمری

عزم تو کف حزم را تیغی است

حزم تو روی عزم را سپری

نه چو کین تو ظلم را زهری

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

معجز معجزی پدید آمد

چون فرورید قوم او پسری

بی‌نهادی پلید و پر هوسی

بی‌زمانی دراز و بی‌خبری

هم ازو بود و از کفایت او

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۴۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سوزنی سمرقندی

شاد باش ای مؤید سکنه

ای جوانمرد مهتر هنری

نشود از تو صنعتی پیدا

تا که بر مغز کرمه ای نخوری

تا جوازه بدو تنه بکشند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه