به بانگ بربط و چنگ و چغانه و دف و نی
اگر شراب ننوشی کجا خوری می و کی
نوای عشق زهر بند بند من برخاست
چه حرف بود که نائی دمید دم درنی
هزار جان بدعا خواهم از خدا هر شب
که تا نثار بپایت کنیم پی در پی
هزار معدن یاقوت پرورد بصدف
گر از گلوی صراحی چکد بعمان می
اگر بساط نشاطت زعشق در دل هست
چه غم اگر بجهان شد بساط عمرت طی
سحر بمیکده پیر مغان صلا در داد
که هر که باده نخورد بمرد وای بوی
مخوان تو قصه زجمشید و کی شراب بیار
چو هست جام جمت گو مباش ملکت کی
شرابخانه مهر علی ولی ازل
که هردو کون بود بی وجود اولاشی
بریز باده تو ساقی بجام آشفته
که هر که خورد زآب خضر بماند حی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جشن و شادمانی و نوشیدن شراب دعوت میکند. او با استفاده از سازها و نوای عشق از وضعیت خود میگوید و به دعا کردن برای محبت و دوستی اشاره میکند. شاعر به زیبایی و ارزش شراب اشاره میکند و میگوید که حتی در سختیها نیز نباید از شادی و عشق غافل شد. او همچنین به اهمیت لذت بردن از لحظات زندگی و فرار از غم و اندوه تأکید میکند. در نهایت، شاعر به ارتباط شراب با جاودانگی و بقا اشاره دارد و میگوید کسانی که از زندگی لذت نمیبرند، تنها از دست میروند.
هوش مصنوعی: با صدای سازها و آلات موسیقی، اگر شراب ننوشی، پس کی و کجا از آن لذت خواهی برد؟
هوش مصنوعی: صدای عشق، به آرامی و به تدریج از وجودم بلند شد. چه سخنی بود که نی در دم خود دمید و در آن دم، هیچ صدایی نداشت.
هوش مصنوعی: هر شب از خدا خواهش میکنم که هزار جانم را فدای پای تو کنم و این کار را مدام انجام دهم.
هوش مصنوعی: اگر از شیشهی شراب، قطرهای به عمان بچکد، هزاران معدن یاقوت در صدف پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: اگر در دل تو عشق و شادی وجود دارد، نگران نباش که اگر عمرت به پایان برسد، با تمام زیباییهایی که برایت به وجود آمده، این احساسات همچنان در خاطر تو باقی خواهند ماند.
هوش مصنوعی: در صبح، پیر مغان در میخانه صدایی بلند کرد و گفت: هر کسی که باده نچشد، مانند مردهای است که زندگیش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: نشنودم داستان جمشید و شاهکاری که داشت، حالا چرا شراب بیاوری؟ وقتی که جام جمشید را در دست داری، دیگر نباید به ملک و سلطنت فکر کنی.
هوش مصنوعی: شرابخانه مهر علی ولی، مکانی است که در آن عشق و زیبایی وجود دارد و در آغاز خلقت، دو عالم (دو کون) در آنجا شکل گرفتند، اما پیش از آن که وجودی داشته باشند، در حالت عدم به سر میبردند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بادهای بریز در جامی نامنظم و به هم ریخته، چون هرکس که از آب خضر بنوشد، جاودانه خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.