لبیبی
»
ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
»
شمارهٔ ۱۰۱ - به شاهد لغت نخکله، بمعنی گوزی ( گردویی) سخت
ای بزفتی علم بگرد جهان
بر نگردم بتو مگر بمری
گرچه سختی چو نخلکه مغزت
جمله بیرون کنم بچاره گری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این چند خط از شاعری است که به تمایل و سختیهای علم و دانش اشاره دارد. او بیان میکند که از جستجوی علم در جهان دست نخواهد کشید، حتی اگر مجبور شود به قیمت سختی و مشکل بودن این مسیر، از آن عبور کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که اگر مجبور شود، به هیچ وجه به عقب باز نخواهد گشت، مگر اینکه به مرگ برسد.
هوش مصنوعی: ای که دانش تو به دور دنیا میتابد، هرگز به تو باز نخواهم گشت مگر اینکه بمیرم.
هوش مصنوعی: اگرچه شرایط سختی مانند درخت نخل را تجربه میکنی، اما من تمام تلاشم را میکنم تا به تو کمک کنم و از دردهایت بکاهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابیات از استاد سعید نفیسی است.
استاد جمشید سروشیار در مقاله ای کیفیت انتساب اشتباه این شعر به رودکی را چنین نوشته اند : «اما کیفیت قضیه ازین قرار است که در یتیمة الدهر ثعالبی(الجزء الرابع،ص 149 طبع محمد محی الدین عبد الحمید)ذیل احول احمد بن مؤمل آمده است که وی دو بیت از اشعار رودکی را بدین دو بیت تازی ترجمه کرده است [...] استاد فقید این قطعه را از یتیمهء الدهر به کتاب خویشاحوال و اشعار ابو عبد اللّه جعفر بن محمد رودکی سمرقندی»نقل فرموده و گفته است معلوم است که رودکی دو بیت شعر داشته است بدین مضمون [...] شاید اصل آن دو بیت رودکی،چنانکه به خاطر مسعود این اوراق گذشته است،چنین بوده باشد [...]
شگفت آنکه هیچ یک از کسانی که این دو بیت ترجمهٔ نفیسی را از کتاب وی نقل کرده اند به توضیح صریح و آشکار آن مرحوم توجه ننموده و این قطعه را از رودکی پنداشته اند! از این گروه اند شادروان استاد محمد معین(مجموعهٔ اشعار دهخدا،ص 111)،براگینسکی (رودکی،آثار منظوم،ص 110)،دکتر محمد جعفر محجوب(سبک خراسانی در شعر فارسی،ص 121)،دکتر خلیل خطیب رهبر(رودکی،ص 46)و دکتر محمد دبیرسیاقی. (پیشاهنگان شعر فارسی،ص 57).»
این جهان را نگر به چشم خرد
نی بدان چشم کاندر او نگری
[...]
نه چو تو در زمانه ناموری
نه چو نام تو در جهان سمری
عزم تو کف حزم را تیغی است
حزم تو روی عزم را سپری
نه چو کین تو ظلم را زهری
[...]
معجز معجزی پدید آمد
چون فرورید قوم او پسری
بینهادی پلید و پر هوسی
بیزمانی دراز و بیخبری
هم ازو بود و از کفایت او
[...]
شاد باش ای مؤید سکنه
ای جوانمرد مهتر هنری
نشود از تو صنعتی پیدا
تا که بر مغز کرمه ای نخوری
تا جوازه بدو تنه بکشند
[...]
شاد باش ای قوامی هنری
کاهل ری را سنائی دگری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.