ای خوشا آن سر که گردد گوی چوگان سواری
سخت تاز و شخ کمانی تیر افکن جان شکاری
ملک دل از غمزه بگرفت و خرابش کرد آری
ترک یغمائی چنین باشد چو تازد بر حصاری
از پس مرگم متاز آن اسب تازی بر مزارم
تا که از خاکم به دامان تو ننشیند غباری
دفتر و سجاده و خرقه بیار و جام بستان
تا به کوی میفروشانت فزاید اعتباری
غالب الظن حوض میخانه بود سرچشمه تو
ای شراب کوثری میبینمت بس خوشگواری
گر حدیث اشتیاقم مطرب اندر نی بخواند
جای هر نغمه ز هر بندش برون آید شراری
همرهان رفتند و من در زیر بارم ساربانا
رحم کن بر اشتری کاو باز مانده از قطاری
تا تو را آن تیغ ابرو هست و آن گیسوی پرخم
حاجت تیغ و کمندت نیست اندر کارزاری
از چه ناید یک دم آن بالای موزون پیش چشمم
گر گزیند سرو منزل در کنار جویباری
نشنود جز وصف رخسار تو کس ز آشفته هرگز
اندر این موسم که بر هر گل غزلخوان شد هزاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش بوَد یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان بر کناری
هر که را با دلستانی عیش میافتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری
راحت جان است رفتن با دلارامی به صحرا
[...]
دلبرا با ما سر پیوند داری یا نداری
راست برگو الله الله راست داری یا نداری
عیب نتوان کرد باید سر به مسکینی نهادن
گر به پیوند چو من شوریده ای سر در نیاری
با تو ما باری به یک دل در میان داریم صد جان
[...]
پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری
ساقیی سرمست و جامی، مطربی موزون و یاری
نوش کن جام صبوح و کوش کز شاخ گلتر
بلبلی هر دم بنالد، بلکه چون بلبل هزاری
چون به دستم باده دادی شیر گیرم کن به شادی
[...]
در زمستان بر امید آنکه باز آید بهاری
عاشق گل را بباید ساختن با نوک خاری
دوستان پرسند کآخر در چه کاری در چه کارم
می گذارم عمر خود را بر امید انتظاری
بارها بار فراقت بردهام بر گردن جان
[...]
چرب و شیرین، نغز و رنگین دل پذیری جان گواری
نوش زنبوری چه سود آوخ که بر من نیش ماری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.