که گفت ای دل کز اسرار محبت باخبری گردی
گذاری نیکنامی و به قلاشی سمر گردی
که گفت ای دیده عمان باش و لؤلؤ در کنار آور
که گفت ای مردم دیده تو غواص گهر گردی
نمیکردی اگر خود را بآن باریکی ای گیسو
کجا بودت جلادت تا بگرد آن کمر گردی
ندیدم اندر این بستان ثمر از تو بجز حرمان
بود یا رب که ای نخل محبت بی ثمر گردی
نه هر که دیده ای دارد بمنظوری سپارد دل
بکن جهد ای دل شیدا که از اهل نظرگردی
بشام هجر میکردم حدیث قامتت با دل
بجوش آمد دل و گفت ای قیامت مختصر گردی
تو را چون سیم و زر جز چهره و اشک بصر نبود
چرا باید که گرد این بتان سیمبر گردی
نه هر در کاو یتیم افتد فزاید نرخ بازارش
دعا کن ای در یکتا یتیم و بی پدر گردی
زآن زلف پریشان جو دال آشفته خود را
می دیوانهای تا چند هر سو در به در گردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به دل و دیده و عاشقانههای انسانی میپردازد. شاعر از دل میخواهد که از اسرار عشق باخبر شود و در جستجوی زیبایی و حقیقت باشد. او به دل میگوید که باید خود را بهخوبی بشناسد و از غم و ناامیدی دوری کند. همچنین، شاعر اشاره دارد که عشق واقعی از ظواهر نمیگذرد و باید به عمق وجود دل و عشق نگاه کرد. او دل را ترغیب میکند که از دلباختگیهای نادرست دور شود و به دنبال حقیقت و زیباییهای واقعی برود. در نهایت، شاعر از آشفتهحالی خود و کمبودهایی که در عشق احساس میکند، سخن میگوید و این احساسات را به صراحت بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، تو که از رازهای عشق آگاهی، باید طوری زندگی کنی که در خاطر دیگران نیکو به یاد بمانی و به مانند گلی خوشبو در زندگی دیگران جلوهگر شوی.
هوش مصنوعی: ای چشمان من، همچون غواصانی عمل کن که در دریا به جستجوی لؤلؤ میپردازند و زیباییها و ارزشهای پنهان را کشف کنند. با دقت و توجه، به آنچه در اطراف خود وجود دارد نگاه کن و زیباییها را گردآوری کن.
هوش مصنوعی: اگر موهایت اینقدر نازک و باریک نبود، چگونه میتوانستی با اعتماد به نفس دور کمرت بچرخانی؟
هوش مصنوعی: در این باغ، جز ناامیدی، میوهای از تو ندیدم. ای درخت محبت، تو چرا بدون میوه شدهای؟
هوش مصنوعی: هرکس که در ظاهر زیبا و دلنشین به نظر میرسد، لزوماً نمیتواند دل را به او بسپاری. ای دل عاشق، تلاش کن که به افراد با بصیرت و دانا نزدیک شوی و خود را با آنها همراه کنی.
هوش مصنوعی: در شب جدایی، به یاد قامت تو سخن میگفتم و دل از شوق به جوش آمد و گفت: ای روز قیامت، کاش کوتاه میشدی.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از تو به یادگار مانده است، چهره و اشکهای توست. پس چرا باید به دور این معشوقان زرق و برقدار و فریبنده بچرخی؟
هوش مصنوعی: هر در که به یتیمی باز شود، ارزشش در بازار افزایش پیدا نمیکند. پس ای در منحصر به فرد، دعا کن که یتیم و بیپدر بمانی.
هوش مصنوعی: به خاطر زلفهای پریشان و آشفتهات، میگذاری دیوانهای به دنبال تو بگردد. تا کی قصد داری اینگونه در همه جا سرگردان باشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا عار آیدار جز گرد مردی پر جگر گردی
کنون معروفی و فردا ازین معروفتر گردی
تو آن شاهی که اندر صید گرد شیر نر گردی
به میدان گر سالاران بازور و هنر گردی
به نام نیکو ودولت فریدون دگرگردی
[...]
ز خود در عشق چون پروانه باید بیخبر گردی
اگر خواهی شبی آن شمع را بر گرد سر گردی
برو ای ناصح بیدرد از جانم چه میخواهی
ره عشق است میترسم ز من سرگشتهتر گردی
به یک نظّاره او میفروشی هر دو عالم را
[...]
سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی
نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
چه ظلم است؟ این مدام آسایش آسودگان خواهی
پی آزردن آزردگان شام و سحر گردی!
چه عدل است؟ این به کام نیک بختان نوش آشامی!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.