یک پشته مشک تاتار بر دوش خویش بسته
در چین هر شکنجش چین و ختن شکسته
دزدیده بین برویش کز سحر چشم جادو
راه نظر بمردم از تیر غمزه بسته
نه دل بدست آید نه دلبرم چه سازم
کز دام رفته آهو ماهی زشست جسته
از هر کناره فوجی از تیر گشته بسمل
وز هر کرانه جمعی درخاک و خون نشسته
داروی دردمندان در لعل تست پنهان
رحمت چرا نیاری بر عاشقان خسته
تا آن دو زلف ستار بگشوده ای برخسار
سبحه زدست رفته زنار شد گسسته
با توشه توکل در نار اگر خرامی
همچون خلیل بینی گلهای دستهدسته
هر کس که بست خود را بر بندگی حیدر
از منت جهانی آشفتهوار رسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده
صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
[...]
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
[...]
نقش خیال رویش برآب دیده بسته
آن نور چشم مردم در آب خوش نشسته
روز الست با او عهد درست بستیم
جاوید من بر آنم گر چه دلم شکسته
دیشب خیال رویش در خواب دید دیده
[...]
تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
دل بردنی به این رنگ کاریست دست بسته
چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد
گر باغبان ببندد از گل هزار دسته
تا پیش هر خس آن گل افکنده پرده از رخ
[...]
دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
کنج قفس بهشت است، بر مرغ پرشکسته
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.