ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده
صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
از آهوان چشمت ای بس که شیر عشقت
هم پوست بردریده هم استخوان شکسته
دیدن به خواب در شب ماه تو را مبارک
وز بامداد رویت دیدن زهی خجسته
ای بنده کمینت گشته چو آبگینه
بشکسته آبگینه صد دست و پا بخسته
در حسن شمس تبریز دزدیده بنگریدم
زه گفتم و ز غیرت تیر از کمان بجسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شیدایی است. شاعر به معشوقه خود اشاره میکند و از شدت عشق و جذابیت او سخن میگوید. او تصاویری زیبا و نمادین از عشق و زیبایی معشوق را به تصویر میکشد، از حالتی در حال تعلیق به خاطر عشق و از درد و لذت ناشی از اشتیاق یاد میکند. همچنین، شاعر به خواب و بیداری و تاثیرات زیبای چهره معشوق اشاره میکند و از احوال خود به عنوان عاشقی دلسوخته سخن میگوید. به طور کلی، این شعر شعف و درد عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای عشق تو باعث حسادت دیگران شدهای، اما همه عاشقان از قید و بندهای مادی آزاد هستند.
هوش مصنوعی: در یک ظرف صد بار چکش زده شده، و از آن ظرف صد بار به اندازهای نوشیدهاند که عاقلانه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تو یک ریسمان را به جایی باری من انداختی، و من در هوا معلق ماندم، اما آن ریسمان پاره شد.
هوش مصنوعی: از زیبایی چشمانت، عشقت به قدری قوی است که شیر را هم به زانو درآورده و آسیبپذیر کرده است؛ هم پوستش را کنده و هم استخوانش را شکسته.
هوش مصنوعی: دیدن تو در خواب در شب که ماه هستی، برای من خوشیمن است، و صبحگاهی که چهرهات را میبینم، بسیار خوشحالکننده است.
هوش مصنوعی: ای بندۀ من، چون شیشهای شکسته، در کمین نشستهای و به مانند شیشهی تکهتکه، دست و پاهایت بسته شده است.
هوش مصنوعی: در زیبایی شمس تبریز نگاهی دزدانه انداختم؛ به گونهای که از حرف زدنم و حسادت، تیر از کمان رها شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
[...]
نقش خیال رویش برآب دیده بسته
آن نور چشم مردم در آب خوش نشسته
روز الست با او عهد درست بستیم
جاوید من بر آنم گر چه دلم شکسته
دیشب خیال رویش در خواب دید دیده
[...]
تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
دل بردنی به این رنگ کاریست دست بسته
چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد
گر باغبان ببندد از گل هزار دسته
تا پیش هر خس آن گل افکنده پرده از رخ
[...]
دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
کنج قفس بهشت است، بر مرغ پرشکسته
یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته
شکرانه فراغت از همرهان خسته
چشم بد فلک بین کامشب ببرم عشرت
یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته
از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.