نقش خیال رویش برآب دیده بسته
آن نور چشم مردم در آب خوش نشسته
روز الست با او عهد درست بستیم
جاوید من بر آنم گرچه دلم شکسته
دیشب خیال رویش در خواب دید دیده
امروز آن خیالش بر ما بود خجسته
زُنار کفر زلفش دل بر میان جان بست
خوشتر ازین میانی دیگر کسی نبسته
جام شراب وحدت نوشیم عاشقانه
شادی روی رندی کز خویش باز رسته
پیوسته ایم با او پیوسته ایم جاوید
پیوسته این چنین خوش از غیر او گسسته
از بندگی سید ذوق تمام داریم
سرمست تندرستیم نه از خمار خسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت خیال محبوبش اشاره میکند و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از وعدهای که در روز الست با محبوب خود بسته صحبت میکند و چگونگی حضور دائمی او در خاطرش را توصیف میکند. خواب دیدن روی محبوب، احساس خوشایند و عشق عمیق او را نمایان میسازد. همچنین، او به پیوند عمیق خود با محبوب اشاره کرده و از سرمستی و شادی ناشی از عشق سخن میگوید، در حالی که از وابستگی به دیگران آزاد شده است. در نهایت، او از حال خوب روحی و معنوی خود در نتیجه این عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تصویر خیالی از چهرهاش بر روی آب نقش بسته و این نور چشمان مردم در آب به خوبی قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: در روزی که ما با او پیمان گذاشتیم، من همیشه به آن عهد پایبندم، هرچند که حالا دلم شکسته است.
هوش مصنوعی: دیشب در خواب چهره محبوبم را دیدم، امروز همان تصویر خوشایندش به یادم آمد و احساس خوشبختی کردم.
هوش مصنوعی: دلبری که با زلفهایش دل و جان من را به هم پیوند زده، زنگار کفر بر خود دارد و این حالتی که من تجربه میکنم، گویی میان دل و جان، چیزی شیرین و ناب است که هیچکس دیگر نتوانسته چنین پیوندی برقرار کند.
هوش مصنوعی: با عشق و شوق، جام شراب وحدت را مینوشیم و شادی میکنیم، چون رندانی که از خودخواهی و خودپرستی رستهاند.
هوش مصنوعی: ما همواره با او هستیم و این پیوستگی همیشگی است. به همین خاطر از هر چیز دیگری جدا شدهایم و در کنار او خوشحالیم.
هوش مصنوعی: ما از خدمت به آقای خود لذت میبریم و خوشحال و سرحال هستیم، نه به دلیل خماری و خستگی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده
صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
[...]
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
[...]
تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
دل بردنی به این رنگ کاریست دست بسته
چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد
گر باغبان ببندد از گل هزار دسته
تا پیش هر خس آن گل افکنده پرده از رخ
[...]
دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
کنج قفس بهشت است، بر مرغ پرشکسته
یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته
شکرانه فراغت از همرهان خسته
چشم بد فلک بین کامشب ببرم عشرت
یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته
از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.