با سیخ مژه آمده آن یار سرابیده
دارد بر هر سیخ دلهای کبابیده
ترسم که بگیرندش کاین قاتل درویش است
کز خون دل عشاق سرپنجه خضابیده
جز غالیهٔ مویت بر عارض نیکویت
از غالیه کس هرگز بر ماه بتابیده
یک نیمه ز رخسارت افتاده برون از زلف
خورشید ز شرم او بر چهره سحابیده
تابیده بود گر ماه آبیده بود گر گل
حاشا که بود او را این سنبل تابیده
بر دیرِ خرابآباد خوش دست برافشانم
یک شب به برم آیی گر مست و خرابیده
با پرتو او خوش باش در بزم بزن بالی
کز شمع تو در فانوس پروانه حجابیده
از حال دلم چشمت آگاه نخواهد بود
بیداری ما دانند کی مردم خوابیده
شمشیر به کف آمد از ترک نگه مستش
بر قتل که یارب باز این ترک شتابیده
خوشتر ز نوای عشق در پرده نزد ای دل
مطرب که به بزم امشب چنگیده ربابیده
جز مهر علی ما را در دفتر دل نبود
گر کاتب اعمالم صد یار حسابیده
شوق لب شیرینت از خار عسل بارد
زنبور عسل هرگز زین گونه لعابیده
دیباچه اوراقش جز نام نکویت نیست
آشفته اگر در عشق یک عمر کتابیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.