زابروان تیغِ دوسَر بر مه و مهر آختهای
رتبهٔ خود چه توان کرد که نشناختهای
هیچکس راه نبرده که کجا منزل تست
چون کلیسا و حرم هردو بپرداختهای
گفتی ای عقل که با عشق کنم ساز نبرد
پنجه ای صعوه به شاهین ز چه انداختهای
مطربا راست نوازی ره عشاق بیار
اینچنین نغمه از این پرده تو ننواختهای
این صفآرایی مژگانِ سیه حاجت نیست
که به یک غمزه تو کار دو جهان ساختهای
دین و دل صبر و خرد رفت به تاراج نظر
تا تو ای عشق دو اسبه به سرم تاختهای
نوبت سلطنت امروز بزن کز خم زلف
پرچم از غالیه بر مهر و مه افراختهای
سروناز که در این باغ شده جلوهگهت
که تو را طوق به گردن بود و فاختهای
شاید آشفتهای که اکسیر مرادت بزنند
زان که در بوته اخلاصش بگداختهای
کعبهٔ دل ز علی جا چه دهی نقش بتان
بازی عشق و چنین نرد دغل باختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی پیچیدگیهای عشق، عقل و روح انسانی میپردازد. شاعر به تمثیلهایی از عشق و زیبایی میپردازد و نشان میدهد که عشق بهقدری قدرتمند است که عقل و دل را تحت تأثیر خود قرار میدهد. او به نوعی از تلاش برای درک جایگاه و مقام خود در مسیر عشق میگوید و اشاره میکند که در راه عشق، هیچکس نمیتواند بهراحتی راهنمایی کند. زیبایی و جذابیت معشوق بهقدری است که میتواند دو دنیا را با یک غمزه تحت تأثیر قرار دهد. شاعر همچنین به تضاد میان عقل و عشق اشاره دارد و بر قدرت نواهای عاشقانه تأکید میکند. در نهایت، او به تلاشی میپردازد که انسانها برای درک عشق انجام میدهند و از مشکلات و چالشهای ناشی از آن میگوید.
هوش مصنوعی: تیغ تیز و دو لبهای که به سمت ماه و خورشید کشیده شده، نشاندهندهی قدرت و توانایی است. کسی که در مقام خود را نشناسد و از جایگاهش آگاه نباشد، چه گلی میتواند به خود بزنید؟
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند که تو در کجا اقامت داری، زیرا هم به کلیسا و هم به حرم سفر کردهای.
هوش مصنوعی: عشق و عقل در تضاد با هم قرار دارند. تو ای عقل، چرا به عشق اجازه میدهی که با تو درافتد و از تو برتر شود؟ مانند این است که یک پرنده کوچک بخواهد با یک شاهین قوی و بزرگ بجنگد؛ چرا که در این مبارزه، شایستگی و قدرت یک شاهین را نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: ای موسیقیدان، به درستی نواختن بپرداز و آهنگ عشق را بیاور. اینگونه نغمهای که از این پرده به گوش میرسد، تو هرگز نواختهای.
هوش مصنوعی: این زیبایی و ظرافت چشمان تو نیازی به هیچ سخنی ندارد، زیرا با یک اشاره و یک نگاه تو، تمام مشکلات و امور جهان به آسانی حل میشود.
هوش مصنوعی: دین و دل و صبر و عقل من به خاطر نگاه تو به تاراج رفتهاند، چون تو ای عشق با تمام قدرت به من حمله کردهای.
هوش مصنوعی: امروز نوبت حکومت است، پس بزن و از خم زلف خود پرچمی بساز که بر روی خورشید و ماه برافراشته شدهای.
هوش مصنوعی: در این باغ، زیبایی تو مانند گلی است که میدرخشد و تو همچون فاختهای هستی که گردنبندی بر گردن دارد.
هوش مصنوعی: شاید تو در حالتی آشفته هستی و کسی میخواهد خواستهات را به تو بدهد، چرا که تو در درونت به خاطر صداقت و یکتاییات دچار تغییر و تحولی شدهای.
هوش مصنوعی: قلب و روح تو مانند کعبهایست که برای آن ارزش و مقام خاصی قائل هستی، پس چرا باید به نقش و نمادهای فریبنده عشق توجه کنی و با این کار خود را در بازیهای نادرست و بیمعنا قرار دهی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
من ز فکر تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداختهای
چند شبها به غم روی تو روز آوردم
[...]
جز غم عشق بهر چیز که در ساختهای
حیف و صد حیف از آن عمر که در باختهای
چهره را صیقلی از آتشِ می ساختهای
خبر از خویش نداری که چه پرداختهای
ای بسا خانهٔ تقوی که رسیدهست به آب
تا ز منزل عرقآلود برون تاختهای
در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند
[...]
ای نفس مایه درین عرصه چه پرداختهای
نقد فرصت همه رنگست و تو در باختهای
صفحه آتش زدهای ناز چراغان چه بلاست
تا به فهم پر طاووس رسی فاختهای
کاش از آینه کس گرد سراغت یابد
[...]
ای که با اهل هوس نرد وفا باختهای
منم آن مهره که در ششدرم انداختهای
محفلافروز جهانی تو که داری چون شمع
رخ افروختهای و قد افراختهای
یکره ار جلوه کند سرو تو در باغ وگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.