ما را عبث نبود که از بزم رانده ای
گویا رقیب را ببر خویش خوانده ای
نخل وفای من که ثمر داشت کنده ای
تخم دگر بسینه دل برفشانده ای
زآن لب بجای آب حیات آب خورده ای
ای خضر از آن تو زنده و جاوید مانده ای
مرغ دلم بر آتش غیرت کباب شد
بر غیر تا شراب محبت چشانده ای
دامن کشان روان شده در بزم مدعی
ما را چو مرغ بسمل در خون نشانده ای
گلگون شده سمندت و خونت ززین گذشت
مرکب مگر بخاک شهیدان دوانده ای
صد مرغ دل درافکنی ار در شکنج زلف
ما راگمان مکن که زدامت رهانده ای
راه نظر چو بستی و منظور مردمی
بر خون خویش مردم چشمم نشانده ای
گل رخت برگرفت ببازار و شهری و کوی
ای عندلیب بیهده در باغ مانده ای
یکسر بجا نماند که چوگان تو نبرد
تا تو سمند ناز بمیدان جهانده ای
وحشی غزال من تو شدی رام این و آن
دل را زمن چو آهوی وحشی رمانده ای
آشفته دل ه مرغ شکاریست شد شکار
بازش مجو که باز شکاری پرانده ای
افتاده ای بعقده ی مشکل دلا مگر
نام علی زدفتر معنی نخوانده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و نگرانیهای خود دربارهی عشق و خیانت میگوید. او به معشوقهاش اشاره میکند که او را از جمع دوستان و بزم رانده و به رقیب اجازه داده است که به نزد خود بخواند. شاعر از وفاداری و عشق خود که به خاک سپرده شده سخن میگوید و به تأثیر منفی این احساسات بر دلش اشاره میکند. او به مقایسهی خود با پرندگانی میپردازد که در چنگال غم و درد گرفتارند و از بیوفایی معشوقش رنج میبرد. در نهایت، شاعر از ناتوانیاش در فراموش کردن معشوق و جستجوی او برای آرامش میگوید و به اهمیت نام علی در معنی و مفهوم عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما را ناراحت نکن که از جشن و شادی بیرون کردهای، انگار رقیب را به مهمانی خود دعوت کردهای.
هوش مصنوعی: درخت وفای من که میوههای زیادی داشت، اکنون قطع شده است و تو تخم عشق جدیدی را در دل من کاشتهای.
هوش مصنوعی: از آن لب، به جای آب حیات، آب نوشیدهای؛ ای خضر، به همین خاطر تو زنده و جاودان ماندهای.
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل من بر آتش غیرت سوخته است، زیرا که با دیگری از محبت نوش جان کردهای.
هوش مصنوعی: در میهمانی رقیب، ما را مثل مرغ بیجان به زمین انداختهای و با حالتی آشفته و پر از درد، دامنکش به سوی خود میکشی.
هوش مصنوعی: گریهای به دل بکن، ای اسب دلیر! خونت به دشت افتاده و رنگین شدهای. آیا با سرعت به سوی میدان جنگ دویدهای تا به دیار شهیدان برسی؟
هوش مصنوعی: اگر صد پرنده را به خاطر دل من به پرواز درآوری، تصور نکن که با این کار میتوانی من را از گرفتاری زلفهای خودت رها کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاهت را به روی من بستهای و هدف تو این است که من به سختی دلم بر درد و رنج مردم بسوزد، تو به من نشان دادهای که چگونه باید احساساتم را نسبت به آنان بروز دهم.
هوش مصنوعی: گل زیبای تو با زیباییهایش به بازار رفت و در شهر و کوچهها درخشان شد. ای بلبل، چرا بیهدف در باغ ماندهای؟
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در این دنیا باقی نمیماند که لشکر تو نتواند آن را شکست دهد، زمانی که تو اسب ناز خود را به میدان میآوری.
هوش مصنوعی: تو به دست دیگران تربیت شدهای و دیگران به تو تسلط دارند، در حالی که من به خاطر تو دل نگران و پریشانم، درست مثل آهوی وحشی که از من دور شده است.
هوش مصنوعی: دل مضطرب مانند پرندهای است که برای شکار آماده شده است. اما نباید به دنبال بازش باشی، چرا که باز شکارچی، خود پرانده شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دچار مشکل یا دشواری شدهای، اما آیا نام علی را از معنای اصلی درکت نخواندهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.